اهرم عملیاتی چیست و چگونه میتواند بر شرکتها و ارزش سهامشان اثر بگذارد؟
نسبتهای قیمت به درآمد، جریان آزاد نقدی (FCF) و بازده حقوق صاحبان سهام تنها چند مورد از روشهای رایجی هستند که سرمایهگذاران به کمک آن میتوانند سطح ریسک و سلامت عملکرد یک شرکت را بسنجند. اما یکی از مقیاسهای اندازهگیری که چندان به آن توجه نشده است، اهرم عملیاتی نام دارد. این معیار ارتباط میان هزینههای متغیر و ثابت یک شرکت را نشان میدهد. در مواقع مقتضی و مناسب، اهرم عملیاتی میتواند رشد سود را چندین برابر کند. اما در مواقعی که شرایط خوب نیست، همین اهرم میتواند سودآوری را مختل کند. حتی یک برآورد اولیه و ابتدایی از اهرم عملیاتی هم میتواند از پتانسیلهای شرکت در آینده پرده بردارد. در این مقاله از توان تحلیل راهنمای مفصلی را برای درک بهتر اهرم عملیاتی در اختیار شما میگذاریم.
فهرست مطالب این مقاله با دسترسی سریع
اهرم عملیاتی چیست؟
اهرم عملیاتی در اصل تجزیه و تحلیل هزینههای ثابت و متغیر است. این اهرم در شرکتهایی که نسبت هزینههای عملیاتی ثابت آنها بیشتر از هزینههای متغیرشان است، مقدار بیشتری دارد. چنین شرکتهایی بیشتر از داراییهای ثابت در عملیاتشان بهره میبرند. برعکس این قضیه نیز صادق است. یعنی در شرکتهایی که هزینههای عملیاتی ثابت آنها نسبت به هزینههای متغیر کمتر است، اهرم عملیاتی نیز کوچکتر است.
از لحظهای که کسبوکار شتاب میگیرد و در مسیر ترقی است، داراییهای ثابتی همچون اموال، کارخانه و تجهیزات و همچنین نیروی کار در دسترس، میتوانند کار بیشتری را بدون تحمیل هزینههای مازاد به شرکت انجام دهند. در این شرایط حاشیهی سود گسترش پیدا میکند و سرعت افزایش کسب درآمد هم بیشتر میشود.
مثالی از اهرم عملیاتی در زندگی روزمره و واقعی
بهترین راه برای توضیح و درک مفهوم اهرم عملیاتی استفاده از مثال است. به عنوان مثال، یک شرکت سازندهی نرمافزار مانند مایکروسافت را در نظر بگیرید. عمدهی ساختار هزینههای این شرکت ثابت است و به هزینههای بازاریابی و توسعهی مقدماتی محدود میشود. چه یک نسخه از آخرین ویندوز مایکروسافت به فروش برود چه ۱۰ میلیون، هزینههای این شرکت اساسا بدون تغییر باقی خواهد ماند. پس زمانی که فروش نسخههای ویندوز به اندازهای باشد که بتواند هزینههای ثابت را پوشش دهد، با هر یک دلار اضافی که از فروش به دست میآید، به درآمد خالص مایکروسافت اضافه خواهد شد. به بیان دیگر، شرکت مایکروسافت به شکلی قابل توجه از اهرم عملیاتی بسیار بالایی برخوردار است.
در سمت مقابل یک خردهفروشی همچون Walmart اهرم عملیاتی نسبتا پایینی دارد. سطح هزینههای ثابت این شرکت نسبتا پایین است؛ در حالی که هزینههای متغیر زیادی دارد. عمدهی این هزینهها به موجودی انبار کالاها مربوط است. به ازای ثبت فروش هر محصول، شرکت باید هزینهای برای تامین آن محصول بپردازد. در نتیجه هزینهی کالاهای فروختهشده همزمان با افزایش درآمد همچنان رو به رشد خواهد بود.
اهرم عملیاتی و سود
اگر میزان حساسیت یک شرکت در برابر تغییرات جریان درآمد را بررسی کنیم، درجهی اهرم عملیاتی آن شرکت به طور مستقیم نشاندهندهی ساختار هزینهی شرکت است. همچنین خود ساختار هزینه، متغیری حائز اهمیت در تعیین میزان سودآوری شرکت به حساب میرود. چنانچه هزینههای ثابت بالا باشند، مدیریت نوسان درآمد در کوتاهمدت برای شرکت امری دشوار خواهد بود. چرا که فارغ از سطح و میزان فروش، هزینههایی به شرکت تحمیل میشوند. این امر افزایش ریسک را در پی دارد و معمولا موجب کاهش و از بین رفتن انعطاف شرکت میشود که به درآمد خالص ضربه میزند. تامین مالی اندک و کمهزینه در شرکتهایی که ریسک بالایی دارند و اهرم عملیاتی آنها بزرگتر است، کار دشواری است.
به شکل معکوس، شرکتی که درجهی اهرم عملیاتی نسبتا پایینی دارد، هنگام نوسان درآمد، فروش با تغییرات ملایمی مواجه میشود. شرکتهایی با اهرم عملیاتی بالا در هنگام تغییر درآمدشان با تغییرات سود بیشتری مواجه میشوند. هزینههای ثابت بالاتر منجر به اهرمهای عملیاتی بزرگتری میشود. به همین ترتیب اهرم عملیاتی بزرگتر نیز در پی تغییر درآمدها حساسیتهای بیشتری ایجاد میکنند. اهرم عملیاتی حساستر ریسک بیشتری با خود به همراه دارد. چرا که نشانگر آن است که حاشیهی سود فعلی در آینده از امنیت کمتری برخوردار است.
در حالی که این مسئله ریسک بیشتری را به دنبال دارد، به این معناست که هر فروش پس از رسیدن به نقطهی سربهسر، سهم بیشتری در تولید سود خواهد داشت. در ساختار هزینه با اهرم عملیاتی بالا، هزینههای متغیر کمتری به چشم میخورد. هزینههای متغیر همیشه منجر به افزایش بهرهوری میشوند. هرچند زمانی که کالاها فروش نروند، این امر به کاهش ضررها نیز خواهد انجامید.
تجارت پرخطر
سرمایهگذاران میتوانند با توجه به اهرم عملیاتی ویژگیهای ریسک شرکتها را دریابند. هرچند درجهی بالای اهرم عملیاتی میتواند به نفع شرکتها باشد، با این همه شرکتهایی با اهرم عملیاتی بالا نیز در برابر نوسانهای چرخههای تجاری و اقتصادی آسیبپذیر نشان میدهند.
همانگونه که در ابتدا نیز بیان کردیم، اهرم عملیاتی بالا میتواند سودآوری را چندبرابر کند. اما شرکتهایی که مبالغ زیادی را در ماشینآلات، کارخانهها، املاک و مستغلات و شبکههای توزیع هزینه کردهاند، نمیتوانند به آسانی هزینههای خود را به منظور تطبیق با تغییرات تقاضا کاهش دهند. پس در شرایطی که رکود اقتصادی حکمفرما میشود، تنها با کاهش درآمدها مواجه نخواهیم بود؛ بلکه ممکن است با سقوط درآمد نیز روبرو شویم.
شرکت توسعهدهندهی نرمافزار Inktomi را در نظر بگیرید. در طی دههی ۱۹۹۰، سرمایهگذاران از ماهیت تجارت نرمافزاری این شرکت بهتزده و متعجب بودند. اینکتومی، دهها میلیون دلار برای توسعهی هر برنامهی نرمافزاری ذخیرهسازی و تحویل خود هزینه میکرد. اما به مدد اینترنت، نرمافزار این شرکت بین مشتریان تقریبا بدون هیچ هزینهای توزیع شد. به بیان دیگر شرکت هزینههای فروش کالا را تقریبا به صفر رسانده بود. پس از این که هزینههای ثابت توسعهی نرمافزاری پوشش داده شدند، تقریبا هر فروش مازاد سود خالص محسوب میشد.
پس از ترکیدن حباب دات کام در بازار فناوری در سال ۲۰۰۰، این شرکت آن روی دیگر سکه را هم دید؛ یعنی جنبهی تاریک اهرم عملیاتی. فروش ناگهان افت کرد. سود به شکلی چشمگیر به زیان سرسامآور ۵۸ میلیون دلاری در سهماههی نخست سال ۲۰۰۱ رسید. به طوری که از سود یک میلیون دلاری شرکت در سهماههی نخست سال قبل نیز پایینتر رفت.
در حقیقت شرکتهایی همچون Inktomi که اهرم عملیاتی بالایی دارند، به طور معمول نوسان بیشتری را در درآمدهای عملیاتی و قیمت سهام خود میبینند. در نتیجه سرمایهگذاران باید در برابر این شرکتها رویکردی محتاطانه را برگزینند.
اندازهگیری اهرم عملیاتی
اهرم عملیاتی زمانی اتفاق میافتد که شرکت هزینههای ثابتی دارد که صرفنظر از حجم فروش باید تامین شوند. زمانی که شرکت هزینههای ثابت دارد، درصد تغییرات سود ناشی از تغییر در میزان فروش، بیشتر از درصد تغییر در فروش خواهد بود. زمانی که هزینههای ثابت عملیاتی مثبت باشند (یعنی بزرگتر از صفر)، یک تغییر یک درصدی در فروش، تغییری بیشتر از یک درصد در سود عملیاتی را به دنبال خواهد داشت.
میزان تاثیر این اهرم، به عنوان درجهی اهرم عملیاتی شناخته میشود (DOL) که میزان تغییر سود عملیاتی ناشی از تغییر حجم فروش را نشان میدهد. اگر حجم فروش تغییر کند، این مسئله واکنش موردانتظار در سود را نشان میدهد. به بیان دقیقتر درجهی اهرم برابر است با درصد تغییرات درآمد (که معمولا به عنوان سود پیش از پرداخت بهره و مالیات یا EBIT شناخته میشود) تقسیم بر درصد تغییرات سطح خروجی فروش.
DOL = Q(P-V)/ Q(P-V)-F
که در این فرمول متغیرها به این شرح هستند:
- Q: مقدار تولید یا فروشد
- V: هزینهی متغیر در هر واحد
- P: قیمت فروش
- F: هزینههای عملیاتی ثابت
به عنوان مثال یک شرکت نرمافزاری را در نظر بگیرید که ۱۰ میلیون دلار برای توسعه و بازاریابی آخرین برنامهی نرمافزاریاش سرمایهگذاری کرده است. این شرکت هر نسخه را به قیمت ۴۵ دلار خواهد فروخت. فروش هر نسخه از این نرمافزار ۵ دلار هزینه روی دست شرکت میگذارد. در نظر بگیرید که این شرکت یک میلیون نسخه از محصولش را بفروشد. به محاسبات زیر توجه کنید.
Q برابر است با ۱,۰۰۰,۰۰۰ نسخه
V برابر است با پنج دلار
P برابر است با ۴۵ دلار
F برابر است با ۱۰,۰۰۰,۰۰۰
پس:
DOL= (1000000 * (45-5))/ (1000000 * (45-5) – 10000000)= 40000000/ 30000000 = 1.33
در نتیجه درجهی اهرم عملیاتی این شرکت نرمافزاری ۱.۳۳ خواهد بود. به بیان دیگر یک تغییر ۲۵ درصدی در حجم فروش میتواند منجر به تغییر ۳۳ درصدی در سود عملیاتی این شرکت شود (25% * 1.33= 33%).
متاسفانه تا زمانی که شما داخل یک شرکت نباشید، به دست آوردن اطلاعات موردنیاز برای محاسبهی DOL آن شرکت بسیار دشوار خواهد بود. به عنوان مثال هزینههای ثابت و متغیر را در نظر بگیرید که ورودیهایی حیاتی و مهم برای درک و فهمیدن اهرم عملیاتی هستند. اگر شرکتی این قبیل اطلاعات را در خصوص ساختار هزینهی خود نداشته باشند جای بسی تعجب دارد! اما شرکتها ملزم به افشای چنین اطلاعاتی در حسابهای منتشرشدهی خود نیستند.
سرمایهگذاران میتوانند با تخمینی ساده و ابتدایی، میزان DOL را از طریق تقسیم تغییرات سود عملیاتی شرکت بر تغییرات درآمد حاصل از فروش آن محاسبه کنند.
DOL≅ ΔEBIT / ΔSales Revenue
سرمایهگذاران با نگاهی به صورت درآمد شرکت، میتوانند تغییرات سود عملیاتی و فروش آن را محاسبه کنند. آنها همچنین میتوانند از طریق تقسیم تغییر در مقدار EBIT بر تغییر در میزان درآمد فروش ارزش احتمالی DOL را برای سطوح مختلف فروش تخمین بزنند. این امر به سرمایهگذاران اجازه میدهد تا سودآوری خود را در شرایط مختلفی برآورد کند. میتوانید محاسبات را به وسیله نرمافزارهای مربوطه انجام دهید.
در استفاده از هر یک از این شیوهها باید محتاطانه عمل کنید. چرا که استفادهی کورکورانه و مداوم از آنها میتواند موجب گمراهی شما شود. این شیوهها ظرفیتهای شرکت را برای افزایش فروش در نظر نمیگیرند. تنها تعداد انگشتشماری از سرمایهگذاران میدانند که یک شرکت میتواند حجم فروش خود را با عبور از سطحی مشخص و بدون قرارداد با شخص ثالث یا سرمایهگذاریهای بیشتر افزایش دهد. این امر در نهایت منجر به افزایش هزینههای ثابت و تغییر اهرم عملیاتی خواهد شد. در همین حال، قیمتهای یک شرکت، ترکیب محصولات و هزینهی انبار و مواد خام همگی مواردی هستند که میتوانند در معرض تغییر قرار گیرند. بدون درک صحیح از شیوههای عملیاتی داخل شرکت، به دست آوردن میزان صحیح DOL امری دشوار خواهد بود.
جمعبندی
در امور مالی مرسوم است که شرکتها ریسک تجاری خود را با توجه به فاکتورهای متنوعی که ممکن است منجر به ایجاد سود یا زیانی کمتر از میزان پیشبینیشده و موردانتظار شود، تخمین بزنند. یکی از مهمترین عواملی که بر ریسک تجاری یک شرکت اثر میگذارد، اهرم عملیاتی نام دارد. این اهرم زمانی رخ میدهد که شرکت باید هزینههای ثابتی را در طی تولید کالاها یا خدمات خود متحمل شود. نسبت بالاتر هزینههای ثابت در فرآیند تولید به معنای آن است که اهرم عملیاتی بزرگتر است و شرکت مخاطرات تجاری بیشتری پیش روی خود دارد. زمانی که شرکت با هزینههای ثابت در فرآیند تولید خود روبرو میشود، درصد تغییرات سود ناشی از افزایش حجم فروش، بیشتر از درصد تغییرات در فروش خواهد بود. با کاهش حجم فروش، درصد منفی تغییرات سود بیشتر از کاهش فروش خواهد بود. اهرم عملیاتی، هنگام افزایش و رشد فروش سودهای بیشتری را در زمانهای مناسب و مطلوب حاصل میکند. اما همین اهرم به وضوح میتواند در شرایط نامطلوب ضررها را نیز چندین برابر کند که به منزلهی ریسک تجاری بزرگتر و بیشتر برای یک شرکت است.
سوالات متداول
اهرم عملیاتی معیاری است که به کمک آن میتوانیم نسبت هزینههای ثابت تولید را به هزینههای متغیرشان بسنجیم. شرکتی که اهرم عملیاتی بالایی دارد، هنگام افزایش فروش و درآمد، سود خیلی خوبی را به سهامدار و شرکت میرساند اما برعکس آن، در شرایط نامطلوب ضررها را نیز چندین برابر میکند.