علم اقتصاد و شاخههای آن به بررسی چه مسائلی میپردازد؟
معمولا همهی ما تعریفی ابتدایی از اقتصاد داریم و با شنیدن کلمه اقتصاد به یاد پول و سرمایه میافتیم. علم اقتصاد که یکی از مهمترین شاخه های علوم اجتماعی است قدمتی نزدیک به ۲۰۰ سال دارد. این علم بسیار گسترده است و مفاهیم مهمی را در دل خود جای داده است. علم اقتصاد انواع مختلفی دارد و در یک دستهبندی کلی به دو بخش اقتصاد کلان و اقتصاد خرد تقسیم میشود. در این مقاله از توان تحلیل، ضمن پرداختن به مفاهیم علم اقتصاد و انواع آن، شاخه های مهم آن را هم بررسی میکنیم. اما برای شروع بهتر ست به سراغ تاریخچه علم اقتصاد برویم.
فهرست مطالب با دسترسی سریع
تعریف علم اقتصاد به زبان ساده
اگر بخواهیم به زبان ساده بگوییم که علم اقتصاد چیست، باید آن را به عنوان علم بررسیها تعریف کنیم؛ بررسی اشخاص، شرکتها، دولتها و کشورها. این علم به دنبال آن است که بفهمد این عوامل چطور میتوانند از منابع محدود و کمیاب طوری استفاده کنند که نیازهای نامحدود بشر را تامین کنند. پس اقتصاد از طبیعت استفاده میکند تا کالاها و خدمات اختصاصی را تولید کند. این فقط یکی از تعریف های فراوانی است که از این علم ارائه شده است.
تصور غلطی که عامه مردم در مورد اقتصاد دارند این است که این علم فقط و فقط به دنبال سودآوری است. اما اقتصاد به افراد کمک میکند تا به اهدافشان دست پیدا کنند. شاید بتوان گفت مهمترین کلیدواژه در تعریف علم اقتصاد، «کارایی» است. در دو فرهنگ لغت آکسفورد (Oxford) و بیزینس دیکشنری (Business Dictionary) این تعریف برای علم اقتصاد آمده است: «ارتباط میان تولید، تجارت و عرضه پول در یک کشور یا منطقه مشخص و شبکهای از تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان کالاها و خدمات در یک مکان، منطقه و یا کشور» اقتصاد نام دارد.
اما برای اینکه بیشتر با این علم آشنا شویم، باید ببینیم صاحبنظران این عرصه چه تعاریفی را در این باره ارائه کردهاند. در بخش بعدی میتوانید نظر چند اقتصاددان مشهور را در مورد چیستی علم اقتصاد و موضوع و اهداف آن مطالعه کنید.
تعریف علم اقتصاد از دیدگاه اقتصاددانان برتر دنیا
اقتصاددانان مختلف هر کدامشان تعریف متفاوتی از این علم ارائه کردهاند:
- آلفرد مارشال (Alfred Marshall): این اقتصاددان معروف قرن نوزدهم، در کتابش با عنوان «مبانی علم اقتصاد»، اقتصاد را علم مطالعه بشر در مسیر عادی زندگی معرفی میکند. به عقیدهی مارشال، اقتصاد علمی است که به مطالعه جوامع انسانی میپردازد و رسالت آن این است که رفاه مادی بشر را تامین کند.
- آدام اسمیت (Adam Smith): که پدر علم اقتصاد مدرن است اقتصاد را علم ثروت میداند. این عقیده در نگارش کتاب «تحقیقی پیرامون ماهیت و ثروت ملل» حتی در عنوان کتاب هم خودنمایی میکند.
- دیوید ریکاردو (David Ricardo): این شخص اقتصاد را علم توزیع ثروت میداند.
- جان استوارت (John Stewart): استوارت هم معتقد است که هدف اقتصاد این است که ماهیت ثروت را با توجه به قواعد تولید و توزیع بررسی کند.
- لیونل رابینز (Lionel Robbins): اما رابینز نزدیکترین تعریف را به همان تعریف ابتدایی که بیان کردیم ارائه کرده است. به عقیدهی رابینز، اقتصاد یعنی تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود. رفتار بشر پل ارتباطی بین هدف و وسایل کمیابی است که کاربردهای دیگری هم دارند و اقتصاد آن را بررسی میکند.
بیشتر بخوانید
اگر دوست دارید بیشتر با نظرات و افکار این اقتصادانان آشنا بشوید، پیشنهاد میکنیم نگاهی به مقاله «مهم ترین مکاتب اقتصادی جهان» بندازید.
اقتصاد علمی است که در حال حاضر تغییر پیدا کرده و شاخه های آن گسترده شده و تکامل یافته است. اما این علم هنوز آنقدر موفق نبوده که بتواند مشکلات اقتصادی دنیا را حل کند. پس هنوز هم به عنوان علمی در حال تکامل و پیشرفت از آن یاد میشود.
تاریخچه علم اقتصاد
علم اقتصاد در ابتدا با نام اقتصاد سیاسی شناخته میشد. جان استوارت میل (John Stuart Mill)، دیوید ریکاردو (David Ricardo) و کارل مارکس (Karl Heinrich Marx) هم در عنوان کتابهای خودشان همین اصطلاح را استفاده کردهاند. در اواخر قرن نوزدهم بود که نام این علم به علوم اقتصادی تغییر کرد.
کلمه اقتصاد (Economy) از دو لغت یونانی تشکیل شده است. ریشه این لغت به ایکو (Oiko) به معنای اموال و دارایی و (Nomo) به معنای اداره برمیگردد. تا اواسط قرن ۱۸، مردم اقتصاد را علمی میدانستند که ترکیبی از مسائل اخلاقی، سیاسی، فلسفه و منطق بود. در آن دوران این علم هنوز شناخته شده نبود و فلاسفهی مثل ارسطو و افلاطون آن را معادب هنر میدانستند؛ هنری که میتوان به کمک آن خانواده و امور مالی را بهتر مدیریت کرد.
اما از نام این علم که بگذریم، باید بدانیم که شاخه های آن هم با مرور زمان گسترش پیدا کردهاند. در بررسی تاریخچه علم اقتصاد علاوه بر شاخه های اصلی که در بخش بعدی به آنها میپردازیم، شاخه های دیگری مثل:
- ثباتی
- هنجاری
- نظری
- کاربردی
- عقلانی
- رفتاری
- جریان اصلی
- دیگراندیش
نیز به چشم میخورند. نکتهای که در مورد علم اقتصاد و تاریخچه آن وجود دارد این است که در برهههای مختلف، افراد مختلف مواضع متفاوتی نسبت به این علم داشتهاند. همواره مخالفان و موافقان مکاتب مختلف با هم به بحث و جدل پرداختهاند و در این میان علم اقتصاد تجربههای مختلفی را از سر گذرانده است.
شاخه های علم اقتصاد
با توجه به چند تعریف متفاوتی که در بخشهای قبلی از علم اقتصاد بیان کردیم، میفهمیم که این علم به رفتار و تعامل عوامل اقتصادی توجهی ویژه دارد. با توجه به تمام این تعریف ها یک دستهبندی کلی از علم اقتصاد و شاخه های آن وجود دارد که این حوزه را به دو بخش اصلی تقسیم میکند. یعنی اقتصاد خرد یا Microeconomics و اقتصاد کلان یا Macroeconomics.
در یک تعریف کلی میتوان گفت اقتصاد خرد با رفتار عوامل پایهای اقتصادی سر و کار دارد. یعنی به عوامل فردی مثل خانوادهها، شرکتها، خریداران، فروشندگان و مصرفکنندگان توجه دارد. در سمت دیگر هم اقتصاد کلان را داریم که وظیفه آن بررسی اقتصاد و عوامل موثر بر آن از دیدگاهی کلی است. مسائلی مانند بیکاری، تورم، رشد اقتصادی و سیاستهای پولی و مالی در این گروه قرار میگیرند.
اقتصاد خرد برای پاسخ به دو سوال مهم به وجود آمده است:
- یک شخص چطور میتواند منابع محدودی مثل بودجه و زمان را طوری به کالاها و خدمات مختلف اختصاص دهد که به اهداف مطلوب برسد؟
- یک بنگاه اقتصادی چطور میتواند منابع محدودی مثل مبلغ لازم برای تولیدات را طوری در خدمت عوامل تولید قرار بدهد تا بتواند به حداکثر بازدهی و سود برسد؟
اقتصاد کلان هم وظیفه دارد تا به یک سوال مهم جواب بدهد:
- در یک جامعه چطور باید امکانات محدود را بودجهبندی کرد تا حداکثر اهداف یک جامعه محقق شود؟ این امکانات محدود ممکن است شامل سرمایه و یا حتی نیروی انسانی باشد. اهداف جامعه هم میتواند اشتغال، ثبات قیمت و رشد تولید باشد.
اقتصاد خرد چیست و به چه مسائلی میپردازد؟
حالا با جزئیات بیشتری توضیح میدهیم که اقتصاد خرد چیست و این شاخه از علم اقتصاد به چه مسائلی مربوط است. اقتصاد خرد توجهش را به تحلیل رفتار انسانها و انتخاب آنها معطوف میکند. این بررسی رفتاری هم در سطح واحدهای کوچک اقتصادی مثل مغازهها یا بنگاههای اقتصادی انجام میشود و هم در سطح صنعت یا بازار یک کالای خاص. تعامل بین متقاضیان و عرضهکنندگان و عواملی که بر انتخاب خریداران متمرکز است از جمله مبانی اصلی اقتصاد خرد به شمار میرود. اقتصاد خرد در پی آن است که برای سوالاتی مثل اینها جوابهایی منطقی پیدا کند:
- چرا کالاهای مختلف ارزشهای متفاوتی دارند؟
- چطور میتوان تصمیماتی بهتر و سازندهتر گرفت؟
- روشی که بتوان به کمک آن هماهنگی و همکاری را میان افراد برقرار کرد کدام است؟
اگر بخواهیم اقتصاد خرد را با اقتصاد کلان مقایسه کنیم باید بگوییم اقتصاد خرد هم کاملتر است، هم پیشرفتهتر و هم دقیقتر. در اقتصاد خرد توجه به سمت اشخاص و شرکتهای اقتصادی معطوف است. در چنین بستری اشخاص همان کارگران، تولیدکنندگان سرمایه و مصرفکنندگان نهایی هستند. شرکتها هم مصرفکننده سرمایه و البته تولیدکنندگان محصول به شمار میروند.
اهداف و فواید اقتصاد خرد
اقتصاد خرد روی الگوی عرضه و تقاضا متمرکز است. در بازارهایی که کالاهای زیادی در آن معامله میشوند میتوانیم به وضوح ردپای علم اقتصاد را ببینیم. در این شاخه از علم اقتصاد به دنبال آن هستیم که بفهمیم اگر شرایط مشخصی رخ بدهد بعد از آن چه خواهد شد.
به طور کلی میتوان گفت یکی از اهداف اصلی اقتصاد خرد آن است که بازار را بررسی کند و ارتباط نسبی پولی میان کالاها یا خدمات به وجود آورد. مثلا اقتصاد خرد به ما میگوید که اگر قیمت تولیدات یک کارخانه افزایش پیدا کند، تمایل تقاضاکنندگان برای خرید در مقایسه با گذشته کمتر می شود. یا ممکن است یک معدن منابع طبیعی از بین برود و شاهد افزایش قیمت آن ماده معدنی باشیم. پس اقتصاد خرد سعی میکند به دنبال آن باشد تا دلایل احتمالی سقوط سهام یک شرکت را در صورت کم شدن تقاضا بررسی کند و در اختیار سرمایهگذاران قرار بدهد.
روش های اقتصاد خرد
لئون والراس (Léon Walras)، اقتصاددان فرانسوی در کتابی با نام «المانهای اقتصاد محض» که در سال ۱۸۷۴ آن را نوشت، نظریه تعادل عمومی را مطرح کرد. ۱۶ سال بعد، آلفرد مارشال در کتاب «اصول اقتصاد» از نظریه تعادل جزئی پرده برداشت. این نظریات پایه و اساس مطالعات جدید اقتصاد خرد را تشکیل میدهند. در این روشها تلاش بر آن است که رفتار انسانها در قالب اعداد و ارقام و به کمک ریاضیات نمایش داده شود. به این ترتیب اقتصاددانان میتوانند با استفاده از یک مدل ریاضی آزمونپذیر رفتار انسانها را بررسی کنند و تشخیص دهند. این دو روش بخشی از اقتصاد نئوکلاسیک محسوب میشوند.
در علم اقتصاد نئوکلاسیک نیاز به فرضیههایی داریم که بتوانیم آنها را در وقایع اقتصادی مختلف اندازهگیری کنیم. به جز این به شواهد تجربی هم نیاز داریم تا متوجه شویم کدامیک از این فرضیهها عملکرد بهتری نسبت به بقیه دارند. فیزیکدانها یا شیمیدانها میتوانند آزمونهای خودشان را تکرار کنند اما اقتصاددانان نه. پس به همین خاطر فرضیههای بازار را تسهیل میکنند. از جمله این موارد میتوانیم به این فرضیهها اشاره کنیم:
- افراد جامعه دانش کاملی دارند.
- خریداران و فروشندگان نامحدود هستند.
- کالاها مشابه هستند.
- روابط میان متغیرها ثابت است.
به این ترتیب میتوانند یک راهحل را برای مسائل موجود پیدا کنند. هرچقدر روشهای به دست آمده در بازارهای واقعی بهتر عمل کند و سازگاری بیشتری با بستر حقیقی داشته باشد میتوانیم بفهمیم که کارایی اقتصاد خرد در آن بخش بالا بوده است.
اقتصاد کلان چیست و به چه حوزههایی مربوط است؟
و حالا به سراغ اقتصاد کلان میرویم که یکی دیگر از شاخه های مهم علم اقتصاد است. اگر بخواهیم خیلی ساده علم اقتصاد کلان را تعریف کنیم باید بگوییم که این علم به روندهای اقتصادی مربوط است. اقتصاد کلان به کلیت اقتصاد اهمیت میدهد. این شاخه از علم اقتصاد پدیدههای اقتصادی را با دیدی وسیعتر از اقتصاد خرد بررسی میکند. مثلا پدیدهها در سطوح کلانتری مثل جامعه یا کشور بررسی میشوند. عواملی مانند درآمد ملی، سطح تولید یا خالص درآمد ملی از جمله مباحث مطرح شده در اقتصاد کلان هستند. سه حوزه زیر مهمترین قلمروی اقتصاد کلان را نشان میدهد:
- مطالعه و بررسی پدیدهها و متغیرهای کلان اقتصادی مانند سطح تولید کل کشور، سطح عمومی قیمتها، سطح اشتغال، رشد اقتصادی و متوسط دستمزدها و درآمد افراد جامعه
- بررسی رابطههای میان متغیرها برای تصمیمگیری در خصوص سیاستهای مناسب در آینده
- پیشبینی مشکلات احتمالی اقتصادی در آینده
اهداف و فواید اقتصاد کلان
شاخصهای کلی مثل شاخص قیمت، نرخ بیکاری و تولید ناخالص داخلی مواردی هستند که اقتصاد کلان به مطالعهی آنها میپردازد. با توجه به این موارد، میتوانیم بگوییم که علم اقتصاد این اهداف را دنبال میکند:
- ارتقای درک و فهم جامع از عملکرد اقتصاد
- شدت واکنشی که اقتصاد ممکن است در قبال یک سیاست اقتصادی خاص بروز بدهد
- دامنه وسیعی از شوکهای عرضه و تقاضا که میتواند باعث بیثباتی در جامعه شود
اقتصاد کلان سعی بر آن دارد که میزان اثرگذاری بخشهای مختلف اقتصاد را روی یکدیگر بررسی کند. مدلهای اقتصاد کلان دیدگاههای مختلفی را در دل خود دارند. دیدگاههایی در این خصوص که کدام سیاستهای اقتصادی باید طراحی و اجرا شوند. این دیدگاهها به دولتها کمک میکنند تا عملکردشان را در یک چارچوب منطقی قرار دهند و مدلی اساسی را برای تصمیمگیریهای کلانشان ایجاد کنند. به بیان دیگر دولتها از این مدلها استفاده میکنند تا سیاستهای اقتصادی را ارزیابی و تعیین کنند.
روش های اقتصاد کلان
اقتصاد کلان حوزهای نسبتا گسترده را در بر میگیرد. اما میتوانیم دو حوزه اصلی را برای آن تعریف کنیم:
- یکی از این حوزهها مربوط به فرآیند فهم علت و نتایج کوتاهمدت ناشی از نوسانات درآمد داخلی است. از این حوزه با نام چرخه کسب و کار یاد میکنند.
- حوزه دوم به چرخهای مربوط است که اقتصاد کلان در آن به دنبال عوامل تحقق رشد بلندمدت اقتصادی یا افزایش درآمد داخلی است.
جان مینارد کینز (John Maynard Keynes)، اقتصاددان معروف انگلیسی در سال ۱۹۳۶ کتابی نوشت به اسم «نظریه کلی استخدام، سود و پول». او در این کتاب از عواقب رکود بزرگ نام برد و معنای مدرن و معاصری از اقتصاد کلان ارائه کرد. در آن دوران تقاضا کم بود، کالاها فروش نمیرفت و کارگران بیکار شده بودند. این کتاب در چنین شرایطی شاهکار به شمار میرفت. کینز دلایل عدم شفافیت را مطابق نظریهی خودش توضیح داده بود.
اثر کینز در این زمینه آنقدر زیاد بود که حتی از اقتصاد کلان با نام اقتصاد کینزی هم یاد میکنند. نظریه کینزی یا کینزگرایی هم از جمله اسامی دیگر این شاخه از علم اقتصاد است. طرفداران کینز معتقد بودند که تصمیمات بخش خصوصی میتواند موجب نتایج غیرکارآمد در اقتصاد کلان شود. به همین خاطر این افراد سیاستگذاریهای فعال دولت را در بخش عمومی بهتر میدانستند. سیاستهایی مثل سیاستهای پولی بانک مرکزی یا سیاستهای مالی حکومت برای پایدارسازی چرخه تجاری.
در کینزگرایی ملی سیاستهایی را میبینیم که به دنبال جلوگیری از ایجاد بحرانهای ادواری و غیرادواری در نظام اقتصادی سرمایه داری هستند. به همین خاطر این مکتب یک رویکرد اقتصادی- سیاسی دارد. وقتی دولت اقتصاد را به صورت نسبی کنترل کند و مجموعهای از خدمات رفاهی و اجتماعی را ارائه کند این هدف هم محقق میشود. این نظریه درست در مقابل اقتصاد بازار آزاد قرار دارد که آدام اسمیت آن را مطرح کرد.
معرفی چند کتاب برای فهم بهتر علم اقتصاد
در انتها میخواهیم چند کتاب را معرفی کنیم که در مورد علم اقتصاد هستند و برای شروع گزینههای خوبی هستند:
اقتصاد به زبان ساده: این کتاب را آقای لس لیونیگستون نوشته است. در این کتاب میتوانیم مفاهیم و کلیات علم اقتصاد را مطالعه کنیم. مهمترین ویژگی این کتاب مثالهای آن است که به خواننده کمک میکند بتواند مفاهیم اقتصادی را به شکلی ملموس درک کند.
رویکرد و روش در اقتصاد: این کتاب را فریبرز رئیس دانا نوشته است و شاید به این دلیل که نویسندهای ایرانی دارد بیشتر مورد توجه مخاطب فارسی زبان باشد. در این کتاب نظریه های مختلف اقتصادی و ریشههای آنها را مطالعه میکنیم. نکتهی جالب آن است که نویسنده سعی نکرده است که یک نگاه یکجانبه به قضیه داشته باشد و مسائل مختلفی را مطرح کرده است.
نظریههای جهانی شدن: این کتاب نوشتهی دیوید هلد و آنتونی مک گرو است و تاکید و تمرکز آن بر محبث مهم جهانی شدن است. در این کتاب نظرات مختلفی را در مورد این پدیدهی مهم میخوانیم. بخش اول این کتاب به چگونگی جهانی شدن مربوط است. بخش دوم هم به بازسازی جهانی شدن میپردازد.
طبقه و کار در ایران: این کتاب به طور ویژه به علم اقتصاد در ایران میپردازد و از این رو با سه کتاب دیگر فرق دارد. سهراب بهداد و فرهاد نعمانی این کتاب را نوشتهاند. واکنشهای مثبت زیادی نسبت به این کتاب وجود دارد و طی چند سال اخیر از آن به عنوان مرجعی مهم در تحقیقات یاد میشود. اگر دوست دارید کمی از وضعیت اقتصاد در ایران سر در بیاورید مطالعهی این کتاب میتواند کمککننده باشد.
کتابهای بسیار زیادی در این زمینه نوشته شده است. اگر به این حوزه علاقمند هستید میتوانید کتابهای مطرحی مثل ثروت ملل آدام اسمیت، سرمایه کارل مارکس یا نظریه عمومی اشتغال و بهره پول جان مینارد کینز را مطالعه کنید.
جمع بندی
علم اقتصاد یکی از مهمترین زیرشاخه های علوم اجتماعی است که خود شاخه های دیگری دارد. این علم چگونگی توزیع و مصرف کالاها میپردازد. تعاریف مختلفی برای این علم ارائه شده است اما یکی از موردقبولترین تعریف های اقتصاد این است که این علم به بررسی نحوه تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود میپردازد؛ به طوری که بتوان این نیازها را به گونهای مطلوب تامین کرد. اقتصاد به طور کلی به دو زیرگروه اقتصاد خرد و اقتصاد کلان تقسیم میشود. در اقتصاد خرد در مقیاسی کوچکتر رفتار عوامل پایهای را بررسی میکنیم. ممکن است این بررسی در سطح فردی یا حتی یک بنگاه باشد. اما در اقتصاد کلان همانطور که از اسمش مشخص است با مسائل گستردهتر در سطوح کشوری و جهانی سروکار داریم. مواردی مثل تورم و سیاستهای پولی و مالی در این دستهبندی جای میگیرند.
سوالات متداول با پاسخهای کوتاه
علم تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود به طوری که این نیازها به صورت حداکثری تامین شوند.
اقتصاد خرد و اقتصاد کلان.
بررسی رفتار عوامل موثر تصمیمگیرنده در اقتصاد. مثلا رفتارهای فردی یا رفتارهای مدیران بنگاههای اقتصادی در تامین نیازها و رسیدن به اهداف.
تمرکز روی الگوهای عرضه و تقاضا و شناسایی وقایعی که در پی افزایش یا کاهش این دو عامل به وجود میآیند.
بررسی رفتار کلی اقتصاد و عواملی که بر آن اثر میگذارند؛ عواملی مثل بیکاری، تورم و رشد اقتصادی.
کمک به دولتها برای پیدا کردن الگوهای مناسب و چارچوبهای کاربردی در تصمیمگیری در حوزههای کلان.