سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹؛ روزی که رکود بزرگ به آمریکا سلام کرد!
برخی از سالها یادآور رکودها و بحرانهای وحشتناکی هستند که پس از گذشت اینهمه سال هنوز هم باور آنها دشوار است. تاریخ آمریکا را که ورق میزنیم محال است به سال ۱۹۲۹ برسیم و مکث نکنیم. سالی سیاه که اتفاقات ناخوشایندی در آن رخ داد. سقوط وال استریت و بحران مالی در سال ۱۹۲۹ مسئلهای نیست که بتوان از کنار آن به سادگی گذشت. بیدلیل نیست که نام رکود بزرگ را برای این اتفاق انتخاب کردهاند. اگر روند وقایع آن سال را دنبال کنیم، درمییابیم که چه اتفاقاتی ممکن است در یک کشور رخ دهد که شاید هرگز کسی فکرش را هم نمیکرد. با هم برگی از تاریخ را ورق میزنیم.
- همیشه پای بیعدالتی در میان است
- در اکتبر سال ۱۹۲۹ چه گذشت؟
- ریشهیابی سقوط وال استریت در ۱۹۲۹
- هر اوجی فرودی هم دارد
- اوضاع آمریکا پس از سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹
- بحران بانکی و دولت هربرت هوور
- نگاهها به سمت روزولت میچرخد
- بحران مالی ۱۹۲۹ چطور برطرف شد؟
- سروکله جنبشهای سیاسی پیدا میشود
- سیاهپوستان در رکود بزرگ چه شرایطی داشتند؟
- جایگاه زنان در رکود بزرگ اقتصاد آمریکا
- پایان رکود بزرگ اقتصاد آمریکا و جنگ جهانی دوم چگونه شکل گرفت؟
- جمعبندی
- سوالات متداول با پاسخهای کوتاه
همیشه پای بیعدالتی در میان است
یک مشکل اقتصادی بزرگ در دهه ۱۹۲۰ به چشم میخورد و آن توزیع ناعادلانه درآمد بود. سهم ثروتمندان از رونق آن روزها بسیار بیشتر از طبقه متوسط بود. این شرایط تا مدتها ادامه داشت. اما چرا اینگونه بود؟
در روزهایی که تجارت رونق فراوانی را به خود میدید، کارگران سهم کمی از این درآمدها داشتند. همچنین دولت برای آن که مردم را به تولید تشویق کند، نرخ مالیات بر درآمد را کاهش داد. این مسئله موجب شد ثروتمندان روزبهروز ثروتمندتر شوند.
در سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۹ که نرخ رشد تولید برای هر فرد ساعتی ۳۲ درصد بود، کارگران تنها ۸ درصد افزایش دستمزد داشتند. در واقع این درآمدها با اوضاع اقتصادی آن دوران همخوانی نداشت. این مسئله زمینهساز رکود بزرگ و سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹ بود. در این شرایط مردمی که نمیتوانستند پول کافی برای خریدهای خود بپردازند، از شیوه اعتباری استفاده میکردند. یعنی امروز خرید خود را انجام میدادند و مبلغ آن را در آینده پرداخت میکردند.
این مسئله افزایش بدهیهای قشر متوسط را به دنبال داشت و توان بازپرداخت بدهیها از عهده این افراد خارج بود. این بدهیها جمع شد و به کوهی از مشکلات دامن زد. سرانجام رکود بزرگ سال ۱۹۲۹، اقتصاد آمریکا و سایر کشورهای دنیا را فلج کرد.
بسیاری معتقدند رونق آن سالها که کشاورزان را به سمت شهرها کشانده بود، عامل بزرگی برای رکود بزرگ و سقوط وال استریت سال ۱۹۲۹ بود.
در اکتبر سال ۱۹۲۹ چه گذشت؟
جهان پس از انقلاب صنعتی بحرانی بدتر از آنچه در سال ۱۹۲۹ رخ داد به خود ندیده بود. سقوط وال استریت در اکتبر این سال رکود بزرگ نام گرفت و همگان را دچار بهت و وحشت کرد. این وحشت موجب شد که سرمایهگذاران داراییهای خود را از این بازار خارج کنند.
بعد از این واقعه، هزینه مصرفکنندهها و سرمایهگذاریها بسیار کم شد. آنچه در ادامه اتفاق افتاد تعدیل نیروی کار توسط کارخانهها بود. چنین مسئلهای کاهش تولید و نرخ اشتغال را به دنبال داشت. مسائلی که به بسیاری از خانوادهها ضربه زد.
بحران تا سال ۱۹۳۳ ادامه پیدا کرد؛ تا جایی که رکود بزرگ در این سال بزرگتر هم شد. درست مانند گلولهای برفی که هر چه به پایین کوه نزدیکتر میشود ابعادش بزرگ میشود، بحران نیز طی این سالها رشد کرده بود و دیگر به یک هیولای درندهخو تبدیل شده بود. در سال ۱۹۳۳ بود که آمریکاییها چشم باز کردند و دیدند ۲۵ درصد جمعیت نیروی کارشان، بیکارند. در این سالها بانکها ورشکسته شدند. تمام این وقایع به دنبال سقوط وال استریت بود. اما ریشه این اتفاقها در کجا بود؟
ریشهیابی سقوط وال استریت در ۱۹۲۹
چرخ اقتصاد در دهه ۲۰ داشت خوب میچرخید. رشد و گسترش اقتصاد مطلوب بود و ثروت از پاروی آمریکاییهای پولدار بالا میرفت. شرایط چنان آرمانی بود که آن دوران را خروش بیستسالگی نامیدند. این خروش در بازار سهام هم دیده میشد. همه در وال استریت سرمایهگذاری میکردند. بورس چنان محبوب شده بود که وزیر و وکیل و سفیر و انسانهای عادی همگی به این بازار خوشبین بودند. آگوست سال ۱۹۲۹ یعنی پیش از سقوط وال استریت، نقطه اوج این محبوبیت بود.
اما وقت آن رسیده بود که ورق بخت و اقبال برگردد. تولید در اواخر دهه ۲۰ کم شد. کم شدن تولید همان و افزایش نرخ بیکاری همان. پس قیمت سهام بیشتر و بیشتر شد. اما دستمزدها پایین بود و مصرفکنندگان هر روز بیشتر در گرداب بدهیهای خود غرق میشدند. خشکسالی هم در این میان خودی نشان داد و همزمان با افت مواد غذایی، مشکلات کشاورزان را بیشتر کرد. درست است که بانکها به بسیاری از مردم وام داده بودند، اما مردم درآمدی نداشتند که وامها را پس دهند.
گرمای ملایم تابستان با رکود ملایم اقتصادی همراه شد. مصرف مردم کم شد و کالاهایی که فروش نرفته بودند در انبارها جا خوش کردند. تولید کم شد ولی تنها چیزی که داشت سر به فلک میکشید، قیمت سهام بود. این روند صعودی تا پاییز نیز ادامه پیدا کرد. هراس در دل همه افتاده بود. همه میخواستند بدانند این شرایط به کجا منتهی میشود. سرانجام آنچه باید اتفاق میافتاد، رخ داد.
بیشتر بخوانید
هر اوجی فرودی هم دارد
پنجشنبه بود. تقویم بیستوچهارمین روز اکتبر سال ۱۹۲۹ را نشان میداد و خبر نداشت که بعدها مقابل این ردیف نوشته میشود: سقوط وال استریت؛ رکود بزرگ.
سرمایهگذاران که از اوضاع فعلی نگران بودند، سهام خود را که آن موقع قیمتهای بالایی داشتند، میفروختند؛ آن هم در حجمهای بالا. اما نگرانیها به واقعیت تبدیل شد و سقوط بازار سهام اتفاق افتاد.
این اتفاق رنگ آن روزهای سال را به کلی سیاه کرد. سیاهترین پنجشنبه آن سال و شاید کل تاریخ با معامله ۱۲.۹ میلیون سهم رقم خورد. در این روز، بازار کار خود را با سقوط ۱۱ درصدی ارزشش آغاز کرد.
اما سیاهی به روزهای آینده هم کشیده شد. ۲۹ اکتبر، یعنی پنج روز بعد، نوبت سهشنبه سیاه بود که سایه وحشتش را بر سر سرمایهگذاران بیندازد. در این روز رکورد قبلی زده شد و ۱۶ میلیون سهم معامله شد. افت ارزش میلیونها سهم اتفاقی بود که باید دیر یا زود میافتاد و البته افتاد. سرمایهگذارانی که وام گرفته بودند تا به بازار سهام وارد شوند، چیزی جز ورشکستگی نصیبشان نشد. این سیاهی دامن وال استریت را گرفت و سقوط این بازار را در سال ۱۹۲۹ رقم زد.
اوضاع آمریکا پس از سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹
سقوط بازار سهام، سقوط اعتماد مصرفکننده بود؛ کاهش سرمایهگذاری بود؛ رکود مصرف بود؛ کاهش تولید کسبوکارها و کارخانهها بود. اخراج کارگران هم در این شرایط امری حتمی و بدیهی بود. «رکود بزرگ» تنها از دو کلمه تشکیل شده است، اما نمایانگر دریایی از مشکلات و بحرانهای اقتصادی آن روزهای آمریکاست.
برخی از کارگران اخراج نشدند و سر کارشان باقی مانند. اما با دستمزدهایی کمتر کار میکردند. نتیجه چه بود؟ کاهش دوباره قدرت خرید. مردمی که به شکل اعتباری خرید انجام داده بودند، بدهیهای بزرگی بالا آوردند. سلب مالکیتها بیداد میکرد. کشورهایی که به نظام استاندارد طلا پایبند بودند، مشکلات اقتصادی آمریکا را به خاک خودشان دعوت کردند و مشکلات فراتر از آمریکا رشد کرد. در این میان اروپا بیشتر از سایر نقاط متضرر شد.
بحران بانکی و دولت هربرت هوور
در آن زمان هربرت هوور رئیس جمهور آمریکا بود. او و سایر رهبران قول داده بودند که از این بحران گذر خواهند کرد. اما سه سال طول کشید تا مردم فهمیدند نمیتوانند بوی بهبود از این اوضاع بشنوند. تا سال ۱۹۳۰ آمریکاییهایی که بیکار بودند نه تنها کار پیدا نکردند؛ بلکه تعدادشان از چهار میلیون به شش میلیون نفر در سال ۱۹۳۱ هم رسید. این رقم نشان میدهد که بیکاری در آن زمان چگونه جولان میداد.
از تولید صنعتی نباید غافل شد که حالا دیگر تکیدهتر و نزارتر هم شده بود. افت ۵۰ درصدی تولیدات، مسئلهای نگرانکننده بود. مردم برای تهیه مایحتاج روزانه خود مانند نان و سوپ، صفهای طولانی میبستند. بیخانمانها بیشتر شدند و شرایط بدتر و بدتر شد.
کشاورزان توان پرداخت مخارج برداشت محصولاتشان را نداشتند. چشمهای بیفروغ مردم گرسنه به محصولاتی زل زده بودند که به دلیل عدم تمکن مالی برای برداشت، در حال خراب شدن بودند. خشکسالی شدید سال ۱۹۳۰ در دشتهای جنوبی آمریکا بادهای شدید و غبارهای زیادی را از تگزاس به نبراسکا هدایت کرده بود. مردم زیادی گرفتار شدند و از بین رفتند. محصولات کشاورزی هم نابود شدند و همهچیز بر باد رفت. روستاییها که دیگر شغلی در آبادی خود نداشتند، در جستجوی کار روانه شهرها شدند.
بحران آمریکا، ساختار بانکهای بینالمللی را هم تکان داد. پایههای اصلی اقتصاد متزلزل شده بود. دولت هوور میخواست وامهای دولتی پرداخت کند تا از بانکها و موسسات مالی شکستخورده حمایت کند. دولت در نظر داشت بانکها را آماده وامدهی کند تا کسبوکارها شروع شوند و چرخ اقتصاد دوباره بچرخد.
نگاهها به سمت روزولت میچرخد
هربرت هوور عقاید مختص خود را داشت. او میگفت دولت نباید به صورت مستقیم در اقتصاد دخالت کند و ایجاد شغل یا تامین کمکهای اقتصادی برای مردم به عهده دولت نیست. شاید همین مسئله بود که رکود بزرگ را تا سال ۱۹۳۲ امتداد داد. در آن سال بیش از ۲۰ درصد جمعیت آمریکا بیکار بودند. سال ۱۹۳۳ فرانکلین دی. روزولت گوی سبقت را در انتخابات ریاست جمهوری از سایرین ربود و بر صندلی ریاست جمهوری تکیه کرد.
موج بعدی بحران بانکی هم تا زمان تحلیف رئیس جمهور جدید یعنی در چهارم مارس سال ۱۹۳۳ ظاهر شد. در آن زمان ایالتهای آمریکا دستور به تعطیلی تمام بانکها داده بودند. وزارت خزانهداری آمریکا نمیتوانست حقوق کارمندان دولت را بپردازد.
اقدامات روزولت خیلی سریع آغاز شد. ابتدا بانکها را چهار روز تعطیل کرد تا در این مدت قانون اصلاحات بانکی را تصویب کند تا پس از آن بانکها دوباره بازگشایی شوند. او با سخنان خود که از رسانه پخش میشد، میکوشید تا اعتماد ازدسترفته مردم را نسبت به دولت زنده کند. روزولت در سه ماه نخست ریاست جمهوریاش، قانونی را با هدف تثبیت تولید صنعتی و کشاورزی و ایجاد شغل و تحریک اقتصاد در جهت بهبود تصویب کرد.
او همچنین به منظور اصلاح نظام مالی و با هدف حمایت از سپردهگذاران، شرکت بیمه سپرده فدرال (Federal Deposit Insurance Corporation) را تاسیس کرد. او با این کار ایمنی بیشتری را به کمیسیون و اوراق بهادار آمریکا و تنظیم بازار سهام هدیه کرد. او میخواست از تکرار اتفاقهایی که منجر به سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹ شده بودند، جلوگیری کند.
بحران مالی ۱۹۲۹ چطور برطرف شد؟
روزولت برنامههای اقتصادی و اجتماعی دیگری را با نام New Deal راه انداخت که به بهبود اوضاع کمک میکرد. این برنامهها به منظور خروج از رکود بزرگ بودند که از جمله آنها میتوان به تاسیس سازمان عمران دره تنسی اشاره کرد. این شرکت به منظور کنترل سیلابها و تامین انرژی برق در تنسی که منطقهای فقیرنشین بود، شروع به سدسازی و پروژههای هیدروالکتریک کرد.
از سایر اقدامات روزولت برای مقابله با بحران مالی ۱۹۲۹ و سقوط اقتصاد آمریکا میتوان از اشتغالزایی دائمی برای ۸ و نیم میلیون نفر از مردمان آمریکا در فاصله سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۳ نام برد. او با تاسیس سازمان پیشرفت کار چنین اقدام مهمی را عملی کرد.
با آغاز رکود بزرگ، آمریکا تنها کشور صنعتی بود که بیمه بیکاری یا تامین اجتماعی نداشت. در سال ۱۹۳۵ کنگره قانون تامین اجتماعی را برای نخستین بار تصویب کرد و سپس بیمه بیکاری، بیمه معلولین و بازنشستگی برای سالمندان نیز تصویب شد.
پس از مشاهده نخستین علایم بهبود در سال ۱۹۳۳، پیشرفتهای اقتصادی تا سه سال آینده نیز ادامه پیدا کرد. تولید ناخالص داخلی واقعی با نرخ متوسط ۹ درصد در سال روند روبهرشدی را تجربه میکرد. همهچیز ظاهرا خوب بود که رکود اقتصادی شدید سال ۱۹۳۷ شوک دیگری را به آمریکا وارد کرد. این رکود در پی تصمیم فدرال رزرو و وزارت خزانهداری بود که قصد کاهش عرضه پولی و انجام سیاستهای مالی انقباضی را داشت. هدف فدرال رزرو از این کار مبارزه با نرخ تورم بود.
سروکله جنبشهای سیاسی پیدا میشود
سختیها و مشکلاتی که در دوران رکود اتفاق افتاد، ظهور جنبشهای سیاسی افراطی را در کشورهای مختلف اروپایی به دنبال داشت. از جمله این جنبشها میتوان به پیدایش رژیم نازی آدولف هیتلر در آلمان اشاره کرد. خشونتهای ناشی از این نظام آتش جنگ را در سال ۱۹۳۹ در اروپا روشن کرد.
آمریکا در این میان بیطرف بود اما جنگ باعث شد که سازمان پیشرفت کار، تمرکز خود را بر تقویت زیرساختهای نظامی این کشور قرار دهد. همچنین بیشتر کارخانهها شروع به ساخت تسلیحات دفاعی کردند که این مسئله بعدها آثار مشخصی را بر اقتصاد آمریکا بر جای گذاشت.
سیاهپوستان در رکود بزرگ چه شرایطی داشتند؟
۲۰ درصد از آمریکاییهایی که از حمایتهای مالی فدرال در دوران رکود بزرگ برخوردار بودند، سیاهپوستانی بودند که در روستاهای جنوب سکونت داشتند. کشاورزی و همچنین کار در منزل مانند پرستاری و نظافت، در قانون تامین اجتماعی که در سال ۱۹۳۵ تصویب شد، لحاظ نشده بود. یعنی این قشر هیچ ملجا و پناهگاهی در مواقع بحرانی نداشتند. کارفرمایان بخشهای خصوصی مبالغ کمتری را در ازای زحمات آنان پرداخت میکردند. در حقیقت تبعیض مسئلهای بود که سیاهپوستان را از پوشش برنامههای حمایتی دولت محروم کرده بود.
با تمام این مسائل، گفته میشود که نمایندگیهای نیودیل هر کدام از یک مشاور سیاهپوست کمک میگرفتند. در این دوران تعداد آمریکاییهای آفریقاییتباری که در دستگاههای دولتی خدمت میکردند، رشدی سهبرابری داشت.
جایگاه زنان در رکود بزرگ اقتصاد آمریکا
در دوران رکود بزرگ و پس از سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹، زنان زیادی توانستند مشاغلی برای خود دستوپا کنند. در فاصله سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰ تعداد زنان شاغل در آمریکا افزایشی ۲۴ درصدی به خود دید. یعنی این رقم از ۱۰ و نیم میلیون نفر به ۱۳ میلیون نفر رسید. هرچند پیش از این دوران هم زنان در بازار کار مشغول بودند اما فشارهای اقتصادی ناشی از رکود بود که موجب شد زنان بیشتری روانه بازار کار شوند. البته که در آن دوران مردها هم شغل خود را از دست میدادند.
از سال ۱۹۲۹ تا ۱۰ سال بعد، نرخ ازدواج ۲۲ درصد کم شد. این مسئله موجب افزایش تعداد زنان مجردی شد که به دنبال شغل بودند. النور روزولت به عنوان بانوی اول آن سالها نقش مهمی در حضور پررنگ زنان در کابینه دولت ایفا میکرد. مثلا فرنسیس پرکینز که وزیر کار وقت آمریکا بود، نخستین زنی بود که پایش به کابینه آمریکا باز شد.
درست است که شمار زیادی از زنان در دوران رکود بزرگ به بازار کار راه پیدا کرده بودند اما دستمزد آنها کمتر از مردان بود. در طول دوره بحران بانکی وضعیت شغلی زنان در مقایسه با مردان پایدارتر بود. زیر آنها بیشتر به مشاغلی مانند پرستاری و کار در منزل مشغول بودند.
این حضور زنان با نکات منفی هم همراه بود. مطابق قانون، زنان متاهل اجازه کار نداشتند. تا سال ۱۹۴۰ در ۲۶ ایالت آمریکا اشتغال زنان متاهل با مشکلات و محدودیتهایی همراه بود. قانونگذاران معتقد بودند که اشتغال زنان متاهل، بیکاری مردان را به دنبال دارد. در حقیقت در آن برهه از تاریخ، زنها میتوانستند تنها در مشاغلی فعالیت کنند که مردان از انجام آن سر باز میزدند؛ آنهم با دستمزدهایی پایینتر از مردان.
پایان رکود بزرگ اقتصاد آمریکا و جنگ جهانی دوم چگونه شکل گرفت؟
روزولت به حمایت از انگلستان و فرانسه در برابر نازیهای آلمان و سایر دولتهای محور پرداخت. این مسئله موجب شد بخش تولید این کشور به سراغ تولیدات و تامین سلاحهای دفاعی برود. به این ترتیب رونق مشاغل در بخش خصوصی بیشتر شد. با حمله ژاپن به پرل هاربر که در دسامبر سال ۱۹۴۱ اتفاق افتاد، آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد.
از سال ۱۹۴۲ که رشد قابل توجهی در بخش صنعت و خدمات اجباری ایجاد شده بود، نرخ بیکاری کاهش یافت. این نرخ حتی از دوران پیش از رکود بزرگ نیز کمتر شد. کارخانههای آمریکا مجددا شرایط خود را بازیافتند و به تولیدات کامل روی آوردند. رکود بزرگ در این شرایط نفسهای آخرش را کشید و دست از سر آمریکا برداشت.
آمریکا تمرکزش را روی جنگ جهانی دوم گذاشته بود. کارخانههایی که در این زمان در آمریکا ایجاد شده بودند و سلاحها و تجهیزات دفاعی تولید میکردند، اقتصاد آمریکا را دوباره سرپا کردند. همچنین کارخانههای دیگر هم مواد غذایی و پوشاک مورد نیاز سربازان و افراد درگیر جنگ را فراهم میکردند. این اتفاق به چرخهای اقتصاد آمریکا پس از سقوط وال استریت ۱۹۲۹ جانی دوباره بخشید.
جمعبندی
رکود بزرگ اقتصاد آمریکا به لحاظ شدت و مدت، رکورددار است. دلایل زیادی برای وقوع رکود بزرگ بیان شده است که سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹ یکی از مهمترین آنها است. مورد دیگر عدم همخوانی عرضه و تقاضا بود. در آن سالها زندگی مدرن و صنعتی موجب تولید کالاهای بیشتر شده بود، اما تقاضا برای این کالاها زیاد نبود. بدهیهای کلان روی هم انباشته شدند و رکود دامن آمریکا را گرفت. در زمان رکود بزرگ، کاهش تولید و عدم توانایی مردم برای خرید مایحتاج و بازپرداخت بدهیهایشان بیداد میکرد. بیکاری در این دوران به اوج خود رسیده بود و همهچیز غرق در رکود و سکون بود. بانکها و کارخانههای بسیاری در این زمان تعطیل شدند. بسیاری از نیروهای کار تعدیل شدند و مردم دستبهدامان موسسات خیریه شدند. پس از ریاست جمهوری روزولت اقدامات مهمی صورت گرفت و شرایط بهبود پیدا کرد. هر چند آثار رکود همچنان باقی مانده بود و تا سالها ادامه داشت. در نهایت پایان رکود بزرگ با آغاز فاجعهای دیگر به نام جنگ جهانی دوم همراه بود. جنگی که هرچه بدی داشت، حال و روز اقتصاد آمریکا و وضعیت اشتغال در این کشور را بهتر کرد.
سوالات متداول با پاسخهای کوتاه
در این سال جریان زندگی مدرن و صنعتی به اوج خود رسیده بود و موجب تولید کالاهای بیشتر شده بود، اما تقاضا برای این کالاها زیاد نبود. بدهیهای کلان روی هم انباشته شدند و رکود دامن آمریکا را گرفت. در این سال بازار وال استریت سقوط کرد و بحران مالی سال ۱۹۲۹ آغاز شد که تا مدتها ادامه داشت.
تولید در اواخر دهه ۲۰ کم شد و در راستای آن نرخ بیکاری افزایش یافت. قیمت سهام بورس نیز افزایش یافت اما دستمزدها پایین بود و مصرفکنندگان هر روز بیشتر در گرداب بدهیهای خود غرق میشدند. خشکسالی هم در این میان خودی نشان داد و همزمان با افت مواد غذایی، مشکلات کشاورزان را بیشتر کرد. بانکها نیز که به بسیاری از مردم وام داده بودند، با مردمی مواجه شدند که درآمدی نداشتند که وامها را پس دهند.
با به قدرت رسیدن رئيس جمهور روزولت، اقدامات مهمی صورت گرفت و شرایط بهبود پیدا کرد. روزولت برنامههای اقتصادی و اجتماعی دیگری را با نام New Deal راه انداخت که به بهبود اوضاع کمک میکرد. از سایر اقدامات روزولت برای مقابله با بحران مالی ۱۹۲۹ و سقوط اقتصاد آمریکا میتوان از اشتغالزایی دائمی برای ۸ و نیم میلیون نفر از مردمان آمریکا در فاصله سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۳ نام برد. او با تاسیس سازمان پیشرفت کار چنین اقدام مهمی را عملی کرد.