هزینه سرمایه چیست؟ هزینه شرکت برای تامین مالی
تصور کنید که به عنوان حسابدار در یک کارخانه مشغول به فعالیت هستید. اکنون ایدهای جدید به ذهن شما خطور کرده است تا یک خط تولید جدید راهاندازی کنید تا بتوانید مدیریت موجودی مواد اولیه کارخانه را به شکلی مطلوبتر در دست بگیرید. در نتیجه کار تولید راحتتر خواهد بود. اما برای انجام این کار لازم است که ابتدا مدیران شرکت را راضی کنید. یعنی باید به آنها ثابت کنید که طرح شما ارزشمند است و میتوان برای انجام آن هزینه کرد. قطعا مدیران مجموعه در مورد بازده سرمایهگذاری در این طرح، از شما سوالاتی خواهند پرسید. بنابراین لازم است بدانید هزینه سرمایه چیست و به چه منظوری از این فاکتور استفاده میشود.
مفهوم سرمایه
پیش از آنکه به این سوال پاسخ دهیم که هزینه سرمایه چیست، بد نیست نگاهی به مفهوم سرمایه بیندازیم. سرمایه همان پولی است که هر کسبوکار برای اینکه طرحهای خود را عملی کند، به آن نیاز دارد. شرکتها، پروژهها و طرحهای مختلفی را در مسیر توسعه خود انجام میدهند. طبیعی است که انجام این قبیل امور، به سرمایه نیاز دارد.
در کسبوکارهای کوچکتر، سرمایه میتواند اعتبار تامینکنندهای باشد که آن حرفه به آن متکی است. اما در مشاغل گستردهتر، سرمایه میتواند اعتبار تامینکننده، وامها و همچنین بدهیهای بلندمدت باشد. در شرکتهای سهامی عام که سرمایهگذار دارند، سهام عادی شرکت هم به عنوان سرمایه تلقی میشود.
هزینه سرمایه چیست؟
گفتیم که شرکتها برای تامین مالی پروژهها خود نیاز به سرمایه دارند. اما افرادی که در تامین سرمایه یک شرکت دخیل هستند، انتظار بازدهی را از آن شرکت دارند. با این تعریف در پاشخ به این سوال که هزینه سرمایه چیست، میتوان گفت:
هزینه سرمایه برابر است با اجاره یا نرخ بهره سرمایهای که به شرکت تزریق میشود.
شرکتها معمولا هزینه سرمایه را در قالب سود به سرمایهگذاران پرداخت میکنند. اما سرمایهگذاران دو دسته هستند. نخستین گروه، سرمایهگذارانی هستند که سهام شرکت را خریداری میکنند. گروه دوم نیز متشکل از افرادی است که به شیوههای مختلف از جمله خرید اوراق بدهی، وامی را در اختیار شرکت قرار دادهاند. به این ترتیب تمام سرمایهگذاریهایی که در یک مجموعه انجام میشود، باید علاوه بر بازپرداخت بدهی، بازدهی موردنظر سهامداران را نیز فراهم کند.
بیشتر بخوانید
بسیاری از افرادی که نمیدانند هزینه سرمایه چیست، مفهوم آن را با نرخ تنزیل برابر میدانند. اما این دو اصطلاح با هم تفاوت دارند. برای آنکه تفاوت نرخ تنزیل و هزینه سرمایه را بهتر متوجه شوید، توصیه میکنیم ابتدا مقاله «نرخ تنزیل؛ تعیین ارزش دارایی در گذر زمان» را مطالعه کنید.
در اکثر شرکتها، متخصصین و کارشناسان مالی، هزینه سرمایه را به شیوهای سیستماتیک محاسبه میکنند. سپس عدد به دست آمده را در اختیار تیم مدیریت قرار میدهند. در نتیجه آنها میتوانند تصمیمهای لازم را در خصوص نرخ تنزیل اتخاذ کنند. به این ترتیب لازم است که بازده سرمایهگذاری جدید از نرخ تنزیل بیشتر باشد. در غیر این صورت، سرمایهگذاری مورد قبول نخواهد بود.
در بیشتر مشاغل، هزینه سرمایه کمتر از نرخ تنزیل یا کمترین میزان بازده مورد انتظار است. به عنوان مثال شرکتی را در نظر بگیرید که هزینه سرمایه آن ۱۰ درصد باشد. ممکن است دپارتمان مالی در آن شرکت، نرخ تنزیل را برابر با ۱۰.۵ یا ۱۱ درصد اعلام کند. میزان نرخ اضافهشده به هزینه سرمایه، با توجه به درجه ریسکپذیری شرکت مشخص میشود. اگر شرکت ریسکپذیر نباشد، احتمال دارد نرخ تنزیل را در حدود ۱۵ الی ۲۰ درصد در نظر بگیرد. اما اگر شرکت به دنبال سرمایهگذاری باشد، نرخ تنزیل را پایینتر میآورد تا سرمایهگذاران را به خود جذب کند.
شیوههای تامین منابع مالی
همانطور که پیشتر گفتیم، شرکتها نیازمند تامین منابع مالی هستند. از همین رو باید هزینهای را برای تامین این سرمایه بپردازند. اگر برای تامین این هزینهها تنها از بدهیهای جاری و وامهای بلندمدت استفاده شود، هزینه سرمایه معمولا برابر با نرخ بهره وام خواهد بود.
اما در شرکتهای سهامی عام که سرمایهگذار دارند، محاسبه هزینه سرمایه امری پیچیده است. اگر شرکت در تامین منابع مالی تنها به سرمایهگذاران خود اتکا کند، هزینه سرمایه برابر با فروش سهام خواهد بود. این شرکتها معمولا بدهی دارند. اما از طریق فروش سهام یا به کمک پولی که سرمایهگذاران برای شرکت تامین میکنند، تامین مالی صورت میگیرد.
به این ترتیب هزینه سرمایه برابر خواهد بود با هزینه وام و هزینه سهام. به طور خلاصه میتوان گفت ساختار این شرکتها از ترکیب دو شیوه «تامین مالی از طریق وام» و «فروش سهام برای شرکت» تشکیل شده است.
بیشتر بخوانید
موارد استفاده شرکتها از هزینه سرمایه چیست؟
شرکتها اصولا به دو منظور از هزینه سرمایه استفاده میکنند. برخی از این شرکتها، هزینه سرمایه را به منظور ارزیابی طرحهای سرمایهگذاری مختلف مورد استفاده قرار میدهند. اما برخی دیگر برای اینکه میزان ریسک سهام یک شرکت را مشخص کنند، از آن بهره می گیرند. به طور معمول شرکتها روی طرحهایی مانور میدهند که بازده سرمایهگذاری آنها بیشتر از نرخ هزینه سرمایهشان باشد.
چنانچه شرکت اقدام به سرمایهگذاری در طرحی کند که بازدهی آن کمتر از هزینه سرمایه باشد، در حقیقت با این کار سرمایه گذاران را پس میزند. چرا که سرمایهگذاران با مشاهده این تصمیم نادرست، ترجیح میدهند دارایی خود را در محل دیگری سرمایهگذاری کنند. به همین دلیل بسیار مهم است که متخصصین مالی در این راستا به مدیران کمک کنند تا موقعیتهای سرمایهگذاری را بررسی کنند. سپس برای ورود به طرحهایی که بازده سرمایهگذاری در آنها بیشتر از هزینه سرمایه است، تصمیمات لازم را اتخاذ میکنند.
معمولا هزینه سرمایه را برای ارزیابی ریسک سهام استفاده نمیکنند. اما سرمایهگذاران میتوانند با در نظر گرفتن بتای سهم، ریسک سرمایهگذاری در سهام خاص را بهتر درک کنند.
نحوه محاسبه هزینه سرمایه
حال که دریافتیم هزینه سرمایه چیست، میخواهیم به نحوه محاسبه آن نیز بپردازیم. این محاسبات به گونهای نیست که مدیران شرکتها بخواهند آن را انجام دهند. بلکه اشخاصی اقدام به انجام آن میکنند که در زمینه مالی دانش و مهارت کافی را دارند. یک مدیر معمولی به سختی میتواند عوامل مهم در تعیین هزینه سرمایه را مشخص کند. این مسائل برای او مبهم هستند و به همین دلیل انجام این امر بر عهده متخصصین مالی خواهد بود. اکنون میخواهیم به شکل مختصر به نحوه محاسبه هزینه سرمایه اشاره کنیم.
هزینه سرمایه بدهی
نخستین کاری که باید انجام شود، محاسبه هزینه بدهی شرکت است. محاسبه هزینه بدهی امر دشواری نیست. برای این منظور باید تمام مبالغ قرضگرفتهشده توسط شرکت را در نظر بگیرید. سپس باید نرخ بهره پرداختی را نیز مدنظر قرار دهید.
به عنوان مثال شرکتی را در نظر بگیرید که دارای یک خط اعتباری با نرخ هفت درصد، یک وام بلندمدت با نرخ پنج درصد و همچنین اوراق قرضه به میزان سه درصد است. حال باید میانگین نرخ بهرهها محاسبه شود. در این مثال فرض بر این است که میانگین نرخهای مذکور برابر شش درصد است. باید به این امر توجه کنید که مبلغ بدهیها با یکدیگر متفاوت است.
هزینه بهره در دسته هزینههای قابل قبول مالیاتی به حساب نمیآیند. به همین دلیل درصد مالیات از نرخ بهره کم میشود. حال تصور کنید مالیات بر درآمد شرکتها برابر با ۳۰ درصد باشد. به این ترتیب طبق مثالی که زدیم، ۳۰ درصد از شش درصد برابر خواهد بود با ۱.۸ درصد. این میزان بابت هزینه بهره از مالیاتی که شرکتها باید بپردازند کم میشود. به این ترتیب هزینه بدهی را میتوان از فرمول زیر محاسبه کرد:
فرمول هزینه بدهی
هزینه سرمایه بدهی= میانگین نرخ بهره بدهی × (نرخ مالیات – ۱)
در مثال حاضر، هزینه بدهی برابر با ۴.۲ درصد است. همانطور که دیدید نرخ مالیات بیشتر با کاهش هزینه بدهی همراه است. همانطور که گفتیم، هزینه بدهی را میتوان برابر با انتظارات افرادی دانست که برای شرکت اعتبار تامین میکنند. در این مثال اعتباردهندگان به طور متوسط بازدهی شش درصد را از شرکت انتظار دارند. هرچند این نرخ تغییر نمیکند اما با وجود مالیات موجب خروج مبلغ کمتری از شرکت خارج میشود. این مبلغ باید بابت بدهیها پرداخت شود.
هزینه سرمایه سهام
اکنون میخواهیم هزینه سرمایه سهام را محاسبه کنیم. برای محاسبه این فاکتور، باید ضریب بتا و نرخ عمومی بهره را در نظر بگیریم. رقمی که برای هزینه سرمایه سهام به دست میآید در مقایسه با هزینه سرمایه بدهی جنبه تئوری دارد. این عدد را میتوان به کمک فرمول زیر محاسبه کرد:
فرمول هزینه سرمایه سهام
نرخ بهره بدون ریسک + ضریب بتا(نرخ بهره بدون ریسک – نرخ بازار)
عددی که ضریب بتا محاسبه میکند، نوسان سهم را نسبت به نوسان بازار نشان میدهد. هر چقدر عدد بتای یک سهم بیشتر باشد، ریسک آن نیز به مراتب بالاتر خواهد بود. اگر درصد نوسان سهم با درصد نوسان بازار مشابه باشد، ضریب بتا عددی نزدیک به یک خواهد بود. اما اگر نوسان سهم از نوسان بازار بیشتر باشد، بتا بالاتر از یک خواهد بود. اگر این میزان از نوسان بازار کمتر باشد، در نتیجه ضریب بتا برابر است با عددی کوچکتر از یک.
در فرمولی که در بالا به آن اشاره شد، سه فاکتور نرخ بازار، بازده مورد انتظار کل بازار و همچنین نرخ بازده بدون ریسک، میتواند همان نرخ سپرده بانکی یا حتی نرخ اوراق قرضه دولتی باشد.
بیشتر بخوانید
مثال
فرض کنید یک شرکت ضریب بتایی برابر یک دارد. نرخ بهره بدون ریسک را برابر با دو و نرخ بازار را ۱۱ درصد در نظر بگیرید. به این ترتیب هزینه سرمایه سهام برابر است با:
۱۱٪ = ۲٪ + ۱ (۲٪-۱۱٪)
به این مسئله دقت کنید که ضریب بتا تا چه میزان در این فرمول موثر است. مثلا ضریب بتا را در این مثال، به جای یک برابر با دو در نظر بگیرید. به این ترتیب هزینه سرمایه سهام میشود ۲۰ درصد.
اکنون که توانستیم هزینه سرمایه بدهی و هزینه سرمایه سهام را محاسبه کنیم، باید دو عدد به دست آمده را یکی کنیم تا هزینه سرمایه کل را بدست آوریم.
میانگین موزون هزینه سرمایه
حال باید میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) دو عدد را به دست آوریم. وزن هزینه سرمایه بدهی برابر است با بدهی شرکت تقسیم بر کل منابع مالی آن. به این ترتیب وزن هزینه سرمایه سهام برابر با کل مبلغ سهامی است که در ترازنامه شرکت آمده است، تقسیم بر کل منابع شرکت؛ یعنی مجموع سهام و بدهی.
اینطور در نظر بگیرید که ۷۰ درصد از منابع مالی شرکت از طریق آورده سهامداران تامین شده باشد. تامین ۳۰ درصد باقیمانده هم از طریق بدهیها انجام شده باشد. از این رو میانگین موزون هزینه سرمایه این شرکت برابر است با:
۸.۹۶٪ = (۴.۲٪ × ۳۰٪) + ( ۱۱٪ × ۷۰٪)
نرخ بهدستآمده نرخی است که میتوان سرمایهگذاریهای آینده را به کمک آن ارزیابی کرد. اما بازده آتی با استفاده از ساختار فعلی نرخ بهره و همچنین شرایط تجاری محاسبه میشود. در این روش محاسبه، فرض بر این است که بتای شرکت در آینده تغییر نمیکند. در یک بازار که نوسان بر آن حاکم است، چنین فرضی هیچگاه اتفاق نمیافتد. به این دلیل است که این محاسبات را کاملا تئوری میدانند.
همانطور که در تمام محاسبات مالی، برآوردها و مفروضات مختلفی را در نظر میگیرند، هزینه سرمایه نیز با تکیه بر همین مفروضات محاسبه میشود. هرچند این فرمول یک نرخ ثابت را در اختیار ما قرار میدهد، اما این عدد با واقعیت تفاوت دارد.
جمعبندی
به کمک مسائلی که در این مطلب ارائه شد، سعی کردیم توضیح دهیم که هزینه سرمایه چیست. گفتیم که شرکتها برای عملی کردن طرحهای خود به سرمایه نیاز دارند. آنها اما برای جذب سرمایه از سرمایهگذاران یا اخذ وام و اعتبارات، باید هزینههایی را متقبل شوند. هزینه سرمایه برابر است با اجاره یا نرخ بهره سرمایهای که به شرکت تزریق میشود. به همین دلیل لازم است شرکت محاسبات مورد نیاز را برای هزینه منابع مصرفی انجام دهد تا بازده سرمایهگذاری در سطحی مطلوب باشد.
در پایان باید گفت اگر بازده سرمایهگذاری یک شرکت در مقایسه با هزینه سرمایه واقعیاش بیشتر باشد، این مسئله موجب رشد قیمت سهام آن شرکت خواهد شد. به همین ترتیب اگر بازده سرمایهگذاری از هزینه سرمایه کمتر باشد، افت سهام شرکت اتفاق خواهد افتاد.