تورم چیست و چرا به وجود میآید؟ | انواع تورم در اقتصاد و اثر آن بر بازارهای مالی
تورم به واژهای عام و روزانه در ادبیات محاورهمان تبدیل شده است. حتی از زبان بچهها هم میشود این واژه را شنید. طبیعی است. قیمتها آنقدر سر به فلک کشیدهاند که دیگر همه حتی کودکان هم این افزایش را احساس میکنند. اما اصلا تورم چیست؟ اینکه میگوید تورم مثبت یا منفی است چه معنایی دارد؟ نرخ تورم به چه معناست؟ دلایل وقوع تورم اقتصادی در ایران چیست؟ تورم نقطه به نقطه چه معنایی دارد؟ منظور از تورم هسته چیست؟ سوالاتی از این دست فراواناند که توان تحلیل در این مقاله قصد دارد بخش زیادی از آنها را پوشش بدهد. ابتدا با توضیح تورم به زبان ساده شروع میکنیم و سپس انواع آن را بررسی میکنیم.
فهرست مطالب
- تورم اقتصادی چیست؟
- دسته بندی انواع تورم
- تورم هسته (Core Inflation) چیست؟
- رکود تورمی (stagflation)؛ هم رکود و هم تورم
- دلایل وقوع تورم
- تورم مثبت و منفی
- نتایج و پیامدهای تورم چیست؟
- تاثیر تورم بر بازارهای مالی
- راهکارهای مقابله با تورم
- وضعیت تورم در ایران
- جمع بندی
- سوالات متداول با پاسخ های کوتاه
تورم اقتصادی چیست؟
تورم (Inflation) در لغت یعنی باد کردن و ورم کردن. همین اتفاق در اقتصاد هم رخ میدهد. به زبان ساده تورم یعنی افزایش قیمتها به طوری که در سطح عمومی نامتناسب است و این افزایش به شدت چشمگیر است. در این شرایط دیگر قدرت خرید مردم حتی با وجود افزایش درآمدها هم کم خواهد بود. پس افزایش قیمت کالاها مساوی است با کاهش قدرت خرید و بر هم خوردن تعادل عرضه و تقاضا. مسئلهای که برای اقتصاد سم است. تورم این مسئله را اندازه میگیرد که در دورهای معین (معمولا یک سال) مجموعهای از کالاها و خدمات چقدر گرانتر شدهاند.
از سوی دیگر در شرایط تورمی مردم تقاضای زیادی برای خرید کالا دارند. اما عرضه کمتر از آن است که بتواند این تقاضا را پوشش دهد. این امر باعث میشود قیمتهای واقعی و قیمت فروش کالاها فاصلهای بیشتر و بیشتر پیدا کنند. در نتیجه نرخ تورم افزایش پیدا میکند. به شرایط فعلی کشورمان نگاه کنید. نقدینگی در دست مردم زیاد است. پس تقاضا بالا میرود. ولی آیا عرضه هم میتواند همپای آن رشد کند؟
حرکت چرخهای قیمتها را نمیتوان تورم نامید.
خب. حالا نرخ تورم چیست؟ نرخ تورم بر اساس تغییر در شاخص قیمت مشخص میشود. معمولا از شاخص قیمت مصرف کننده (CPI) برای این کار استفاده میکنند. این نرخ شاخصی است که میتواند برای سنجش میزان کارآیی اقتصادها به کار بیاید. روش کار اینطور است که یک سبد کالای پایه را در نظر میگیرند و نرخ کالاهای داخل آن را هر چند وقت یکبار بازبینی میکنند تا متوجه تغییرات شوند. حاصل میتواند به محاسبه نرخ تورم کمک کند. به جز این شاخص قیمت عمدهفروشی و تولیدکننده هم از دیگر معیارهایی است که به کمک آن میتوان شاخص را سنجید.
چند تعریف از تورم به زبان ساده
برای تورم تعریف های زیادی وجود دارد که نمیشود گفت بهترینش چیست. در ادامه به چند تعریف کلی و رایج در این خصوص توجه کنید.
- یکی از رایجترین تعریف های تورم مربوط به کاهش قدرت خرید واحد پولی است. یعنی اگر قبلا مقدار مشخصی از یک کالا را با ۱۰ واحد پولی میتوانستید بخرید، در شرایط تورمی همان میزان کالا را باید با پرداخت مبلغ بیشتری بخرید. این به آن معناست که پول ارزانتر شده و ارزشش پایین آمده است. پس باید پول بیشتری را برای دریافت کالاها و خدمات بپردازید.
- تورم در شرایطی پدیدار میشود که نقدینگی در دست مردم زیاد شود. به همین خاطر است که دولت در پی حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی در تلاش است تا به جای پول نقد، از کالابرگ استفاده کند تا بتواند حجم نقدینگی را کنترل کند. وقتی نقدینگی در جامعه افزایش پیدا میکند، تقاضا برای خرید کالا و خدمات بیشتر میشود. در سمت دیگر تولید آنقدر ظرفیت ندارد که بتواند تمام این تقاضاها را پوشش بدهد. این مسئله به افزایش قیمتها منجر میشود. به طور کلی در علم اقتصاد هر کجا که تقاضا افزایش پیدا کند، قیمتها هم بالا میرود.
- تورم روند افزایش قیمتهاست بدون آنکه برگشتی در کار باشد. یعنی اگر کالاها گران شوند دیگر به قیمت قبل از گرانی برنمیگردند.
- عدم تعادل میان رشد دستمزدها با رشد بهرهوری در اقتصاد، منجر به بروز تورم میشود که باید این تعریف را نیز به عنوان یکی از تعاریف مرسوم قبول کرد.
سه تعریف هم از بزرگان علم اقتصاد بخوانید:
- کروتر (Crowther): تورم حالتی است که در آن ارزش پول در حال کاهش است. یعنی قیمتها افزایش پیدا میکنند.
- فریدمن (Friedman): تورم همیشه پدیدهای پولی به شمار میرود.
- کینز (Keynes): تورم نتیجه مازاد تقاضای کل نسبت به عرضه کل موجود است. تورم واقعی پس از اشتغال کامل به وجود میآید.
دسته بندی انواع تورم
تورم انواع مختلفی دارد که خیلی از آنها را فقط شنیدهایم و از معنای دقیق آنها خبر نداریم. یا اصلا ممکن است برخی از انواع آن را نشنیده باشیم. تورم را میتوان از چند منظر دستهبندی کرد که در ادامه میتوانید آن را ببینید.
بر اساس نرخ افزایش قیمت:
- تورم خزنده
- تورم رونده
- تورم دونده
- تورم سواره
بر اساس عوال موثر بر اساس عرضه پول و تقاضای کالاها و خدمات:
- تورم ناشی از عرضه بیش از حد پول
- تورم فشار هزینه
- تورم کسری
تورم جنگ، پساجنگ و زمان صلح:
- تورم در زمان جنگ
- تورم پس از جنگ
- تورم در زمان صلح
بر اساس حوزه یا پوشش:
- تورم جامع
- تورم پراکنده
تورم آزاد و سرکوب شده
- تورم باز
- تورم سرکوبشده
سایر انواع تورم:
- ابرتورم
- تورم کشش تقاضا
- رکود تورمی
- شبه تورم
- تورم مطلق
- تورم آشکار
- تورم پنهان
- تورم ذاتی یا ساختاری
تورم خزنده (Creeping Inflation)
این تورم که از آن با نام تورم خفیف هم یاد میشود، در حقیقت به تورمی با رشد پایین اشاره دارد. در این نوع از تورم افزایش قیمت سالانه ۳٪ یا کمتر از آن است. در حقیقت چنین افزایشی در قیمتها برای رشد اقتصادی مطلوب امری ضروری تلقی میشود و اصلا هم مسئلهای منفی یا نامطلوب نیست.
تورم رونده (Walking Inflation)
تورم رونده (تورم متوسط) محدودهی رشد ۳ تا ۱۰ درصدی دارد. این تورم رشد اقتصادی را مختل میکند. مردم در چنین شرایطی بیشتر به سراغ خرید کالاهای موردنیاز خود میروند. چون میترسند در آینده همان کالا را با قیمت بیشتری بخرند. این مسئله باعث میشود تقاضا افزایش پیدا کند و عرضهکنندگان در تامین مازاد تقاضا با مشکل مواجه شوند. در چنین شرایطی دستمزدها هم مطلوب نیست و شکاف طبقاتی گسترش پیدا میکند. تورم رونده هشداری است برای تورم سواره.
تورم دونده (Running Inflation)
وقتی قیمتها بیش از ۱۰٪ در سال افزایش پیدا کنند، این نوع از تورم پدید میآید. میزان خطر این تورم بیشتر از تورم رونده و کمتر از تورم تازنده یا سواره است.
تورم سواره/ تازنده (Galloping Inflation)
اندازهگیری چنین تورمی دشوار است. چرا که قیمتها مدام در حال افزایش هستند. در اقتصادی با تورم سواره، ارزش پول به میزان قابل توجهی کم میشود. بستر برای سرمایهگذاری ناکارآمد خواهد بود و سرمایهها از کشور متورم خارج میشوند. حتی ممکن است ظرف یک سال قیمتها نزدیک به ۱۰۰٪ رشد کنند. تورم سواره راه را برای ابرتورم هموار میکند.
تورم کسری (Deficit inflation)
زمانی که بودجهی دولت با کسری مالی سنگین مواجه شود، قدرت خرید از طریق خلق پول جدید افزایش پیدا میکند. به همین ترتیب قیمتها هم بالا میرود. این مسئله را به عنوان تورم ناشی از کسری بودجه میشناسند.
تورم زمان جنگ (War-time inflation)
در زمان جنگ مخارج دولت افزایش پیدا میکند که ماهیتی غیرمولد دارد. با این مخارج عمومی دولت میزان چشمگیری از کالاها و خدمات را از دسترس عموم خارج میکند و برای جنگ در نظر میگیرد. این امر عرضه را کم میکند که می تواند منجر به شکاف تورمی شود.
تورم پس از جنگ (Post–war inflation)
این تورم میراث جنگ است. درست است که جنگ تمام میشود؛ ولی آثار آن تا مدتها باقی میماند. بلافاصله پس از جنگ، درآمد قابل تصرف در جامعه افزایش پیدا میکند. چرا که مالیاتهای زمان جنگ حذف میشوند یا بازپرداخت بدهیهای عمومی به زمان پس از جنگ موکول میشود.
تورم زمان صلح (Peace time inflation)
این تورم به معنای افزاشی قیمت در دورهی مرسوم و معمول صلح است. تورم در زمان صلح معمولا به دلیل افزایش هزینههای دولت برای انجام پروژههای سرمایهای پدید میآید که دورهی تکوین و رشد طولانی دارند. این امر شکافی را میان درآمد پولی و دستمزد واقعی ایجاد میکند.
تورم جامع (Comprehensive inflation)
وقتی که قیمت کالاها در کل اقتصاد افزایش پیدا میکند با تورم کل یا جامع سر و کار داریم. این پدیدهی تورمی طبیعی است و به افزایش قیمتها در سطح عمومی قیمتها اشاره دارد.
تورم پراکنده (Sporadic inflation)
این تورم را باید تورمی مقطعی دانست. تورم پراکنده شامل مواردی است که میانگین گروهی از قیمتها به دلیل افزایش قیمتهای مجزا در پی کمبود غیر عادی برخی کالاهای خاص افزایش پیدا میکند. گاهی پیش میآید که عرضه برخی کالاها به خاطر محدودیتهای فیزیکی یا ساختاری دستکم به طور موقت خاصیت کششی را از دست میدهد. در چنین شرایطی وقوع تورم پراکنده محتمل است.
تورم مطلق
در تعریف انواع تورم به نام کینز اقتصاددان برمیخوریم. او معتقد است که وقتی اقتصاد در سطح اشتغال کامل به سر میبرد، دیگر هرگونه افزایش در مخارج کل، موجب میشود سطح قیمتها به همان نسبت افزایش پیدا کند. چرا که در سطح اشتغال کامل، امکان افزایش عرضهی عوامل تولید و در نتیجه خروجی بیشتر وجود ندارد. در این شرایط تولید داخلی دیگر کشش ندارد و پول بیشتر به سادگی به قیمتهای بالاتر منتهی میشود.
به زبان ساده تورم مطلق به آن معناست که وقتی در جامعهای تقاضا بالا میرود، این تقاضا باعث نمیشود که تولید بیشتر شود. یعنی افزایش تقاضا لزوما باعث افزایش تولید نمیشود. در نتیجه این افزایش خودش را در قالب افزایش هزینهی هر واحد تولید نشان می دهد. به این ترتیب است که قیمتها بالا میروند و از این شرایط با نام تورم مطلق یاد میشود.
شبه تورم (Semi-Inflation)
در این نوع از تورم، باز هم شاهد افزایش تقاضای پولی هستیم. اما این بار فقط هزینهی تولید نیست که افزایش پیدا میکند؛ بلکه شاهد افزایش سطح تولید هم خواهیم بود. اتفاقی که در نهایت منجر به بالا رفتن بازده تولید و اشتغال میشود.
کینز میگوید تا وقتی که منابع بیکاری در اقتصاد وجود داشته باشند، سطح عمومی قیمت با افزایش تولید بالا نمیرود. اما افزایش چشمگیر در مخارج کل با کمبود منابع بعضی از فاکتورها مواجه میشود. آن هم فاکتورها و عواملی که امکان جایگزینی آنها وجود ندارد. این امر میتواند باعث افزایش هزینهها شود که در نهایت به افزایش قیمتها دامن میزند.
تورم حاد یا ابرتورم (Hyperinflation)
برای ابرتورم چند تعریف وجود دارد. مطابق یکی از آنها زمانی که تورم بیشتر از ۵۰٪ طی یک ماه و یا بیشتر از ۱٪ طی یک روز باشد، میتوان گفت تورم حاد یا ابرتورم بر اقتصاد چنبره زده است. به بیان دیگر آنچه در این نوع از تورم خودنمایی میکند، سرعت افزایش قیمتهاست. این امر معمولا منجر به پولیزدایی (خروج پول از چرخهی در گردش) اقتصادها میشود. در این نوع از تورم میتوان ارتباط میان مقدار پول و سطح قیمت را دید که رابطهای مستقیم با یکدیگر دارند.
البته در تعریفی دیگر که با این تعاریف هم مشابهت دارد، ابرتورم به معنی افزایش گسترده و خارج از کنترل قیمت در اقتصاد است. در هر دو تعریف سرعت افزایش قیمتها نقش مهمی دارد. یکی از مهمترین محرکههای ابرتورم چاپ پول بیش از اندازه است.
این تورم به سرعت ارزش واقعی ارز داخلی را از بین میبرد و باعث میشود افراد یک جامعه پول محلی خود را به کمترین میزان برسانند. به عنوان مثال در شرایط ابرتورم، ایرانیها ترجیح میدهند به جای نگهداری ریال، دلار یا هر ارز خارجی پایدار دیگری را نگهداری کنند. این نوع از تورم در مقابل تورم پایین قرار میگیرد که در آن افزایش قیمتها در طولانیمدت اتفاق میافتد.
تورم آشکار و پنهان
تورم آشکار تورمی است که مسئولان و سران یک کشور آن را اعلام میکنند. یعنی همان افزایش قیمتی که در بازارها شاهد آن هستیم. اما در تورم پنهان دولت کنترل مستقیم روی قیمتها و احتمالا حقوقها دارد. امری که در تورم آشکار خبری از آن نیست.
یعنی تورم پنهان تورمی است که در آغاز خریدار متوجه آن نمیشود اما بعد به آن پی میبرد. فرض کنید تولیدکنندهای مجبور است قیمت کالای خود را افزایش دهد. اما دولت و سیستم نظارتی مانع از این کار میشود. در نتیجه تولیدکننده برای حفظ قیمت، مجبور به کاهش کیفیت و کمیت محصول میشود. این یکی از بارزترین آسیبهای قیمت گذاری دستوری به شمار میرود. پس تورم پنهان تورمی است که در آن اجناس با قیمت سابق عرضه میشوند اما از کیفیت محصولات کاسته میشود.
تورم ذاتی یا ساختاری (Built-In inflation)
میتوان گفت این نوع از تورم اساسا توسط خود تورم به وجود میآید. یعنی وقتی که قیمتها افزایش پیدا میکنند، نیروی کار هم به دنبال آن است که دستمزد بیشتری را برای خرید کالاهای موردنیازش دریافت کند. نتیجهاش میشود این که قیمتها افزایش پیدا میکنند و این چرخه همواره ادامه خواهد داشت.
انتظارات تورمی به این نوع از تورم دامن میزنند. اگر شما به عنوان فردی از جامعه انتظار داشته باشید که قیمتها همچنان بالا برود، در نتیجه دستمزد بیشتری طلب میکنید تا سطح زندگیتان پایینتر نیاید. افزایش دستمزدها، افزایش تقاضا و سپس فزایش هزینهها را در پی دارد که به تورم میانجامد. این یک چرخهی معیوب است که ممکن است تا مدتها ادامه داشته باشد.
تورم ناشی از عرضه بیش از حد پول (Excessive money supply inflation)
زمانی که دولت و بانک مرکزی سیاستهای انبساطی را در پیش میگیرند، موجب افزایش حجم پول در گردش میشوند. اگر توان اقتصادی جامعه برای تولید کمتر از آن حدی باشد که بتواند پاسخگوی تقاضای افزایش یافته باشد، در نتیجه شاهد عدم تعادل میان عرضه و تقاضا خواهیم بود. در این نوع از تورم، با مازاد عرضه پول نسبت به در دسترس بودن کالاها و خدمات واقعی مواجه هستیم.
تورم کشش تقاضا (Demand-Pull inflation)
وقتی نقدینگی در جامعه افزایش پیدا میکند، تقاضا برای خرید کالا و خدمات هم زیاد میشود. در چنین شرایطی سرعت افزایش تقاضا با سرعت تولید در اقتصاد برابری نمیکند و از آن پیشی میگیرد. در نتیجه شکاف میان عرضه و تقاضا افزایش پیدا میکند و این نابرابری موجب تورم میشود. البته ممکن است عوامل دیگری مانند افزایش سطح مخارج عمومی یا درآمد هم در افزایش تقاضا نقش داشته باشند. تورم ناشی از کشش تقاضا در سطح اشتغال کامل به وجود میآید. یعنی زمانی که تغییر عرضه امکانپذیر نیست.
تورم ناشی از فشار هزینه (Cost-Push inflation)
این نوع از تورم مربوط به زمانی است که هزینههای تولید بالاست. به همین خاطر تولیدکنندگان توان تولید چندانی ندارند و عرضه کل در جامعه محدود میشود. چون تغییری در تقاضا ایجاد نشده است، در نتیجه این مصرفکنندگان هستند که باید این افزایش قیمت را متحمل شوند و فشار ناشی از هزینه متوجه آنان خواهد بود.
در چنین شرایطی، درآمدهای پولی (مخصوصا نرخ دستمزد) بیشتر از بهرهوری واقعی افزایش پیدا میکند. زمانی که شاخص هزینههای زندگی افزایش پیدا میکند، کارگران هم دستمزدهای بالاتری را طلب میکنند و این دستمزدهای بالاتر منجر به افزایش هزینهی تولید میشوند. تولیدکننده هم چارهای جز این ندارد که با افزایش قیمتها این افزایش هزینه را جبران کند. البته ممکن است عوامل دیگری مثل افزایش هزینه مواد خام و افزایش هزینه یا ریسک توزیع نیز منجر به افزایش هزینههای تولید شود.
تورم باز (Open Inflation)
این نوع سادهترین شکل تورم است که در آن سطح قیمت دائما افزایش پیدا میکند و مردم میتوانند آن را لمس کنند. این تورم را میتوان از نرخ افزایش سالانه در سطح قیمتها مشاهده کرد. در این تورم واکنش دولت مهم است که میتواند منجر به تورم سرکوبشده شود. اگر دولت جلوگیری از افزایش قیمتها را در دستور کار قرار ندهد و کاری به آن نداشته باشد، تورم از نوع باز یا آزاد خواهد بود.
تورم سرکوبشده (Repressed inflation)
دیگر میدانیم که وقتی تقاضا در اقتصاد بالا باشد، معمولا به افزایش قیمت منجر میشود. اما کنترل قیمت، جیرهبندی و مواردی از این دست میتواند راه را برای جلوگیری از افزایش تقاضای مازاد بر قیمتها باز کند. در این حالت با تورم سرکوبشده سر و کار داریم که نقطه مقابل تورم باز است.
تورم هسته (Core Inflation) چیست؟
حالا که انواع تورم را با هم مرور کردیم، نگاهی هم به مفهوم تورم هسته میاندازیم. در یک تعریف ساده تورم هسته تورمی است که در محاسبات آن دو عامل غذا و انرژی در نظر گرفته نمیشود. دلیل این مسئله این است که این دو فاکتوز ممکن است نوسانات سریعی را تجربه کنند و قیمت آنها تحت تاثیر عوامل بسیاری میتواند تغییر کند. به جز این حتی اگر قیمت غذا و انرژی افزایش پیدا کند، باز هم تغییر چندانی در تقاضای این دو مشاهده نمیشود. چرا که انسان برای زندگی به این دو عامل نیاز دارد و فارغ از قیمت مجبور است که آنها را تامین کند.
رکود تورمی (stagflation)؛ هم رکود و هم تورم
شاید بهتر بود رکود تورمی را هم جزو انواع رکود دستهبندی میکردیم. اما برخی معتقدند که باید این پدیده را جداگانه مدنظر قرار داد. پدیدهای که طی آن هم شاهد رکود و هم شاهد تورم هستیم با نام رکود تورمی شناخته میشود. به بیان سادهتر، گاهی اقتصاد از کار میافتد و دیگر رشدی ندارد. در شرایط معمول این رکود منجر به کاهش هزینهها و قیمتها و همچنین کاهش نرخ اشتغال میشود. اما در رکود تورمی، شاهد آن هستیم که با کاهش رشد، قیمتها همچنان در سقف میمانند. در این شرایط راهکارهایی که برای برونرفت از تورم وجود دارد، به رکود دامن میزند و اگر بخواهیم رکود را از بین ببریم، تورم بیشتر میشود. به همین خاطر است که کارشناسان و اقتصاددانان بسیار در خصوص این پدیده هشدار میدهند.
تورم نقطه به نقطه به معنای بررسی شاخص تورم نسبت به مدت مشابه سال گذشته است.
دلایل وقوع تورم
سوال مهمی که همه به دنبال آن هستند این است که دلیل وقوع تورم چیست؟ چه عواملی باعث میشوند قیمتها اینطور بالا بروند و قصد پایین آمدن هم نداشته باشند؟ برخی از دلایل مانند افزایش نقدینگی را در بالا بیان کردیم. همچنین با تعریف انواع تورم به زبان ساده هم متوجه شدیم که چه عواملی میتوانند باعث ایجاد تورم شوند.
هرچند این دلایل میتوانند زیاد باشند اما به عقیدهی کینز دو دلیل عمدهی آن کاهش عرضه کل یا افزایش تقاضای کل است. طرفداران مکتب پولگرایی هم معتقدند وقتی عرضه پول بیشتر از رشد اقتصادی باشد، تورم پدید میآید. اگر بخواهیم به زبان ساده دلیل وقوع تورم را مطابق این تعریف بیان کنیم باید به عدم انطباق حجم پول در گردش با میزان عرضه کالاها و خدمات اشاره کنیم. پس افزایش نقدینگی و عرضه پول است که حرف اول و آخر را میزند.
وقتی دخل و خرج دولت نمیخواند، کسری بودجه دیر یا زود خودش را نشان میدهد. دولت هم برای حل این مشکل یا از بانک مرکزی استقراض میکند یا به سراغ فروش درآمدهای ارزی به بانک مرکزی میرود (مثل درآمد حاصل از فروش نفت). این اتفاق پایه پولی و در نتیجه نقدینگی را افزایش میدهد که محتملترین حالت برای ایجاد تورم است.
اما دلایلی دیگری نیز در این میان دخالت دارند که نیازی به توضیح چندانی ندارند. پس فقط به مرور آنها میپردازیم:
- رشد جمعیت
- افزایش هزینههای دولت
- تولید محدود
- افزایش سرعت گردش پول
- افزایش واردات
- انتظارات تورمی
- احتکار و عدم عرضه کالا
- توسعه اعتبارات بانکی
تورم مثبت و منفی
مسئلهای که شاید برخی آن را ندانند این است که تورم همیشه هم بد نیست. تورم مثبت میتواند آثار مطلوبی داشته باشد. اما اصلا منظور از تورم مثبت یا منفی چیست؟ تورم مثبت به شرایطی اطلاق میشود که طی آن سطح قیمتها در طی یک دوره ماندگار میشود یا افزایش کلی پیدا میکند. یعنی همان عاملی که برای حرکت اقتصاد لازم است. در سمت دیگر تورم منفی یا ضدتورم را داریم که در میان کشورها اکنون ژاپن در تورم منفی سرآمد بوده است. در شرایط تورم منفی سطح قیمتها پایین میآید و محصولات خریداری ندارند. کاهش تقاضا به کاهش درآمد و افزایش بیکاری منجر میشود.
نرخ تورم کمتر از ۲٪ مضر است؛ چه برسد به تورم منفی. معمولا قضیه با تورم کاهشی شروع میشود. یعنی طی مدتی متوالی، نرخ تورم کم میشود و پس از آن شرایطی فراهم میشود که تورم منفی شود. اتفاقی که میتواند رکود را به یک اقتصاد گره بزند. آثار مخرب تورم منفی به گونهای است که همه انتظار دارند قیمتها مدام کم شوند. به همین خاطر دست به خرید نمیزنند و صبر میکنند. در نتیجه گردش پول کم میشود، کمتر کسی میل به سرمایهگذاری خواهد داشت، اعتبارات کاهش پیدا میکند و اقتصاد لنگ لنگان به حرکتش ادامه خواهد داد.
اما تورم منفی چطور به اقتصاد آسیب میزند؟ فرض کنید شما تولیدکننده هستید و در شرایط تورم منفی کالایی را تولید میکنید. آن کالا با گذشت زمان کاهش قیمت را تجربه میکند و این امر برای شما که تولیدکننده هستید، ضرری بزرگ خواهد بود. در نهایت یا باید کارگران خود را از کار برکنار کنید و یا حقوقشان را کم کنید که هر دو مورد، آسیبزا هستند. درآمد افراد جامعه کم میشود و در نهایت رکود بر اقتصاد چنبره میزند.
نتایج و پیامدهای تورم چیست؟
برای ما که داریم در دوران تورم زندگی میکنیم شاید نتایج و پیامدها آنقدر واضح باشد که دیگر چندان نیازی به شرح و بسط آن نباشد. مهمترین مسئلهای که میشود آن را مشاهده کرد، افزایش شکاف طبقاتی و در موارد حاد از بین رفتن طبقهی متوسط جامعه است. کاهش قدرت خرید به قشر پایین و کمدرآمد جامعه ضرباتی سخت وارد میکند. اما از آن سمت اگر کسی داراییهایی مانند زمین، ملک یا سهام داشته باشند از افزایش قیمتها منتفع میشود.
تورم فقط بر مردم جامعه اثر نمیگذارد. دولت هم با افزایش هزینههای عمومیاش مواجه میشود که معمولا با کسری همراه است. تورم باعث میشود برنامهریزی بلندمدت کاری دشوار شود. چرا که هیچکس نمیتواند از الان برای آیندهای برنامهریزی کند که در آن قیمتها بسیار بالا رفتهاند. آن هم طوری که از کنترل خارج شده است. هیچ اطمینانی از قدرت خرید در آینده نیست و در نتیجه نه خبری از سرمایهگذاری خواهد بود و نه پسانداز.
کاهش قدرت خرید، فرسایش درآمد واقعی، کاهش ارزش پول، کاهش نرخ رشد اقتصادی و افزایش نرخ بیکاری از دیگر آثار تورم هستند. به جز اقتصاد، آثار تورم را میتوان در مسائلی نظیر ثبات سیاسی نیز دید. این امر رابطه میان سیاست و اقتصاد را نشان میدهد.
تورم منفی هم میتواند آثاری مانند کاهش دستمزدها، کاهش تولید، افزایش نرخ بیکاری و کاهش سرمایهگذاری را در پی داشته باشد. اکثر اقتصاددانان معتقدند که تورم در صورتی برای اقتصاد خوب است که پایین، باثبات و مهمتر از همه قابل پیشبینی باشد. وقتی مصرفکنندگان بدانند و پیشبینی کنند که قیمت در آینده به میزان معقولی بالاتر میرود، زودتر دست به خرید میزنند و در نتیجه فعالیتهای اقتصادی بیشتر میشود.
تاثیر تورم بر بازارهای مالی
وقتی که تورم بر اقتصاد حاکم باشد، سود اسمی شرکتها هم پس از مدتی رشد میکند. البته این به معنای آن نیست که سودآوری افزایش پیدا کرده است. به هر طریق افزایش سود اسمی، موجب افزایش قیمت اسمی سهام خواهد شد. به غیر از این مسئله، تورم کاهش ارزش ذاتی سهام را به دنبال دارد.
از نخستین نشانههای افزایش تورم، کاهش قدرت خرید مردم است. این امر باعث میشود در بلندمدت کمتر کسی توان سرمایهگذاری داشته باشد. چرا که بیشتر داراییاش را باید صرف خرید مایحتاج و هزینههای عمومی کند. وقتی استقبال از بورس کم میشود به معنای کاهش تقاضاست که این امر کاهش ارزش سهام را نیز به دنبال دارد. از طرف دیگر در شرایط تورمی بیشتر افراد برای جلوگیری از کاهش ارزش پولشان از نگهداری آن به شکل نقد خودداری میکنند و یکی از راههای حفظ ارزش پولشان بازارهای مالی نظیر سهام است. در این حالت افزایش تقاضا افزایش قیمت سهام را به دنبال دارد.
در شرایط تورمی، قیمت محصولات شرکتها هم بالا میرود. پس بدون آنکه آنها تولیدشان را بالا برده باشند میتوانند مبلغ فروش بیشتری را به دست بیاورند. اما باید این را هم به خاطر داشت که وقتی تورم بالا برود، هزینههای تولید نیز افزایش پیدا میکند. در این شرایط باید دید که تورم چقدر بر قیمت خدمات و محصولات اثر میگذارد و آیا در نهایت شرکت توانسته سودی متناسب با این وضعیت به دست بیاورد که معمولا پاسخ این سوال منفی است.
نمیتوان به طور کلی گفت که تورم باعث رشد بازارهای مالی میشود یا باعث ریزش آنها. چون اولا به میزان و شدت تورم بستگی دارد و ثانیا به ساختار اقتصادی کشورها مربوط است. مطالعات نشان میدهد که تورم در برخی از مناطق اثری مثبت بر بورس داشته است و در برخی دیگر اثری منفی. اگر تورم به خوبی قابل پیشبینی باشد، سرمایهگذاران میتوانند با توجه به انتظارات تورمی، عرضه و تقاضا را به حالتی متعادل برسانند. این اتفاق برای بازار سرمایه خوب و مطلوب است.
راهکارهای مقابله با تورم
در بیان روشهای مقابله با تورم باید گفت که هر کدام از روشها ممکن است تنها در برههای از زمان پاسخگو باشند. اما به طور کلی سیاستهای پولی و مالی بانک مرکزی و دولت میتواند در این میان کمککننده باشد. در شرایط فعلی شاهد آن هستیم که کشورها با پیادهسازی سیاستهای انقباضی به دنبال افزایش نرخ بهره هستند تا نقدینگی را به سمت بانکها جذب کنند و از رشد و افزایش آن در سطح جامعه جلوگیری کنند.
تورم پدیدهای چندوجهی است و بسیاری از بخشهای یک جامعه را نیز با خود درگیر میکند. برای جلوگیری از بروز این پدیده ابتدا باید منشا آن را جستجو کرد. همچنین باید به شرایط هم توجه کرد. چرا که ممکن است راهکارهایی که به جلوگیری از تورم کمک میکند، خود به رکود دامن بزند. همچنین باید به این نکته هم توجه کرد که تورم با سیاستهای دستوری هرگز مهار نمیشود و نیازمند اقدامات و اعمال صحیح است. به طور کلی برقراری تعادل در میان عرضه و تقاضا راهکاری است که عمل به آن چندان آسان نیست ولی کلید حل بسیاری از مشکلات و معضلات مربوط به تورم است.
وضعیت تورم در ایران
ایران در میان کشورهای آسیایی یکی از رتبههای بالای تورم را به خود اختصاص داده است. اگر بخواهیم نوع تورم ایران را مشخص کنیم میشود گفت از آنجا که تورم با رشد و رونق بازار همراه نبوده و دستمزدها همراه با آن رشد نمیکند، تورم از نوع فشار هزینه مواد اولیه است. مواردی نظیر تحریم و سوءمدیریت در منابع آبی و بازدهی پایین نیروی کار در کنار ساختار نامطلوب نظام پولی عواملی هستند که در این میان دخالت دارند. دولت در ایران معمولا با کسری بودجه مواجه است و برای جبران آن دست به دامان بانک مرکزی و چاپ اسکناس میشود.
درست است که ساختار کشورها با هم تفاوت دارد، اما حتی با همین تفاوت اگر ایران نگاهی به کشورهایی که درگیر تورم بودهاند بیندازد و از آنها الگو بگیرد، میتواند از آنها درس بگیرد. مشکلاتی مثل حجم نقدینگی، کسری بودجه، درآمدهای نفتی و دستمزدهای حداقلی در ایران از جمله مبانی تشکیلدهندهی تورم هستند.
جمع بندی
تورم فراتر از آن چیزی است که در کتابها یا مقالات میبینیم. آثار روانی و نامطلوب این پدیده بر تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی افراد اثر میگذارد. زمانی که مدام در معرض افزایش قیمتها هستیم و امنیت خاطری برایمان باقی نمیماند، حس بیاعتمادی در جامعه افزایش پیدا میکند و نظام و بنیان آن را به هم میریزد. در این مطلب انواع تورم را به زبان ساده توضیح دادیم و تعریف کردیم. با این همه تورم گونههایی فراتر از این نیز دارد که از حوصلهی این نوشتار خارج بود. اکنون در حالی که نیمی از سال ۲۰۲۲ را پشت سر گذاشتهایم، تورم به یک معضل جهانی تبدیل شده است و شاهد افزایش نرخ بهره در بانکهای مرکزی مختلف هستیم. آیا این اتفاقات میتواند دنیا را به سمت رکود هل دهد؟ باید منتظر ماند و دید.
سوالات متداول با پاسخ های کوتاه
به معنای افزایش پیوسته قیمتها به طوری که از کنترل خارج شود. به بیان دیگر تورم یعنی کاهش قدرت خرید پول.
تورم خزنده، رونده، سواره، عرضه بیش از حد پول، هزینه، کسری، زمان جنگ، پس از جنگ، زمان صلح، جامع، پراکنده، آزاد، سرکوبشده، کشش تقاضا، فشار هزینه، رکود تورمی، شبه تورم، مطلق، پنهان، آشکار، ذاتی یا ساختاری.
سیاستهای پولی و مالی، تقاضا، هزینه، نرخ ارز
سرمایه گذاران و افرادی که داراییهایی نظیر ملک دارند.
با تغییر سیاست پولی و تنظیم نرخ بهره
افزایش تقاضا، هزینه و دستمزد، بیشتر شدن فاصله طبقاتی و … همچنین افزایش بیکاری نیز در نتیجه تعدیل نیرو ممکن است رخ دهد.
بله. اگر تورم به میزان قابل پیشبینی و معقولی افزایش پیدا کند، موجب رونق اقتصاد و اشتغال میشود.