نخستین تحلیلگران تکنیکال چه کسانی بودند؟ از چارلز داو تا جان مگی
برخی از سبکهای سرمایهگذاری فقط و فقط به تحلیل تکنیکال سهام وابسته هستند. افرادی که به این شیوهها پایبندند چنین ادعا میکنند که اصلا کاری به بنیاد سهام ندارند. چرا که تمام آنچه که برای تحلیل به آن نیاز دارند، در نمودارهای قیمتی و فنی قابل مشاهده است. اما تحلیل تکنیکال سهام بورس از کجا سرچشمه گرفت؟ منشا آن کجاست؟ در این مطلب نگاهی به این مسئله خواهیم داشت و به افرادی اشاره خواهیم کرد که پیشگامان این عرصه بودند و نامشان به عنوان نخستین تحلیلگران تکنیکال ماندگار شده است.
فهرست مطالب این مقاله با دسترسی سریع
چارلز داو (Charles Dow)؛ همهچیز زیر سر اوست!
چارلز داو در تاریخ مسائل مالی جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است. او نشریهی وال استریت ژورنال را تاسیس کرد. نشریهای که به عنوان معیاری برای سنجش مقالات مالی به کار میرود. اما دلیل مهمتر این است که او شاخص صنعتی داو جونز را ایجاد کرد. او با این کار دری را به دنیای تحلیل تکنیکال سهام بورس باز کرد. آقای داو میانگین قیمتهای بالا و پایین معاملات خود را به صورت روزانه، هفتگی و ماهانه ثبت کرد. سپس دادههای ثبتشده را با الگوهای بازار در زمان رشد یا افت مرتبط کرد. پس از آن بود که شروع به نوشتن مقالاتی کرد که نشان میداد چطور به کمک الگوهای مشخص میتوان وقایع و رخدادهای قبلی بازار سهام را پیشبینی کرد و توضیح داد. او این مقالات را همیشه پس از وقوع این اتفاقها مینوشت. با این حساب نام آقای داو را میتوان در صدر فهرست تحلیلگران تکنیکال جای داد.
با اینهمه نمیتوان تمام یا حتی بخش عمدهای از اعتبار نظریهای را که به اسم داو است، برای او لحاظ کرد. اگر شخصی به نام ویلیام. پی. همیلتون نبود، نظریه داو تنها در تایید اصول بیپایه و سست بازار کاربرد داشت. آن هم از طریق رویکردی به گذاشته.
ویلیام پیتر همیلتون (William P. Hamilton)؛ نخستین کسی که دل به دریای مواج تکنیکال زد!
نظریه داو مجموعهای از روندهای بازار بود که میشد آن را به امواج دریا تشبیه کرد. روند بلندمدت و بنیادی چهارساله (یا بیشتر)، مانند جزر و مد بازار بود. حرکات صعودی و گاوی یا نزولی و خرسی این جزر و مدها را تشکیل میدادند. این حرکات با امواج کوتاهمدتتری که به مدت یک هفته تا چند ماه طول میکشید، ادامه پیدا میکردند. در نهایت موجهای کمتلاطم و کوچکی ایجاد میشدند که همان نوسانهای روزانهی ناچیز بودند.
همیلتون که پس از داو، از جمله اثرگذارترین تحلیلگران تکنیکال بورس است، از این معیارها در کنار چند قاعدهی دیگر استفاده کرد تا بتواند بازارهای گاوی یا خرسی را با دقتی قابل توجه پیشبینی کند. او از قواعدی مانند میانگین حمل و نقل و میانگین صنعتی که مسیر همدیگر را تایید میکردند بهره برد.
رابرت رئا (Robert Rhea)؛ مرد عمل
رابرت رئا یکی دیگر از تحلیلگران تکنیکال بود که در این عرصه نام او جزو پیشگامان به چشم میخورد. او از نظریه داو استفاده کرد و آن را به یک شاخص کاربردی تبدیل کرد. رئا از این شاخص برای پیشبینی حرکات کوتاهمدت یا بلندمدت استفاده میکرد. او در سال ۱۹۳۲ کتابی درسی با نام نظریه داو (The Dow Theory) نوشت. رئا در استفاده از این تئوری عملکرد موفقی داشت و میتوانست درهها و قلهها را پیشبینی کند. همچنین توانایی خوبی در کسب سود از این پیشبینیها داشت. رئا در مدتی کوتاه پس از تسلط بر نظریه داو، دیگر نیازی به آن نداشت که بر اساس دانش خودش معاملهای انجام دهد. تنها کاری که باید میکرد این بود که دانشش را روی کاغذ بیاورد.
رئا نوشتههایش را در خصوص سرمایهگذاری با عنوان Dow Theory Comments منتشر کرد. ثروتی که پس از پیشبینی رسیدن بازار به نقطهی کف در سال ۱۹۳۲ و سقف در سال ۱۹۳۷ نصیب خوانندگان این نوشتهها شد، موجب شد هزاران نفر دیگر به خرید آن روی بیاورند. زندگی رئا، مردی که میتوانست بازار را پیشبینی کند نیز همانند همیلتون کوتاه بود. او در سال ۱۹۳۹ درگذشت.
ادسون گولد (Edson Gould)؛ جادوگر بازار بورس
شاید از میان تحلیلگران تکنیکال، دقیقترین پیشگوی بازار با سوابقی طولانی، ادسون گولد بود که تا سال ۱۹۸۳ یعنی در سال ۸۱ سالگی همچنان در حال پیشبینی بازار بود. گولد بیشتر ثروت خود را از طریق نوشتن در روزنامهها به دست آورد تا از سرمایهگذاری. او حق اشتراک نشریه را در سال ۱۹۳۰ به مبلغ ۵۰۰ دلار میفروخت. گولد تمام نقاط مهم در بازارهای گاوی و خرسی را به دست میآورد و پیشبینیهایی میکرد که به طرز عجیبی دقیق بودند. مثلا افزایش ۴۰۰ واحدی شاخص داو جونز را در بازار گاوی ۲۰ ساله پیشبینی کرد؛اتفاقی که منجر به بالا رفتن این شاخص تا ۱۰۴۰ واحد شد.
گولد از نمودارها، روانشناسی بازار و شاخصهایی مانند Senti-Meter (شاخص میانگین صنعتی داو جونز تقسیم بر سود هر یک از سهام شرکتها) استفاده کرد. گولد در شیوهی تجارتش چنان عملکرد خوبی داشت که پیشبینیهای دقیق او حتی پس از مرگش هم ادامه داشت! او در سال ۱۹۸۷ از دنیا رفت. اما در سال ۱۹۹۱، شاخص داو جونز همانگونه که قبلا پیشبینی کرده بود به ۳۰۰۰ واحد رسید. هنگامی که او در سال ۱۹۷۹ این پیشبینی را ارائه میکرد، داو جونز هنوز به ۱۰۰۰ واحد هم نرسیده بود.
جان مگی (John Magee)؛ دلباختهی نمودار!
جان مگی در سال ۱۹۸۴ کتاب معتبر و ارزشمند تحلیل تکنیکال روندهای سهام (Technical Analysis of Stock Trends) را نوشت. مگی یکی از نخستین افرادی بود که فقط بر اساس قیمت سهام و الگوی آن در نمودارهای تاریخی معامله میکرد. مگی هر اطلاعاتی را به صورت آماری ترسیم میکرد: سهام، میانگینها، حجم معاملات و اساسا هر چیزی که قابل پیادهسازی در قالب اشکال گرافیکی بود. سپس این نمودارها را بررسی میکرد تا الگوهای تکنیکال گسترده و اشکال خاصی مانند پرچمها، بدنها، شانهها و مثلثهای کمقدرت را شناسایی کند.
اما جالب آن که مگی از همان اول در مراقبت از پرتفوی مشتریانش نسبت به پرتفوی خود عملکرد بهتری داشت. چرا که او داراییهای سبد خود را بر اساس احساسات درونیاش میفروخت؛ حال آن که نمودارها سیگنالهایی قوی به او ارائه میدادند که بر اساس آن باید داراییهایش را نگه میداشت. با این حال مگی از ۴۰ سالگی تا زمان مرگش در سن ۸۶ سال، یکی از منظمترین و قاعدهمندترین تحلیلگران تکنیکال بود که در آن دوران میزیست. او حتی از خواندن روزنامههای اخیر نیز خودداری میکرد. چرا که میترسید این کار با سیگنالهای نمودارهایش تداخل داشته باشد.
نام چه کسانی از قلم افتاد؟
چنین فهرستی قطعا با مخالفتهایی همراه خواهد بود. مثلا چرا خبری از جسی لیورمور (Jesse Livermore) بدنام نیست؟ معاملهگری که حدس و گمانهای او بر اساس تیکهای قیمتی احتمالا نخستین نمونهی موفق تحلیل تکنیکال سهام بورس است. R. N. Elliott یا WD Gann چه؟ آنها در کجای این فهرست قرار میگیرند؟
لیورمول در زمینهی نظریهپردازی فعالیت زیادی نداشت و سرانجام هم ورشکسته از دنیا رفت. الیوت هم تحلیل تکنیکال بورس را با فرضیههای خود اصلاح کرد اما این نظریهها را به سختی میشد آزمود؛ حتی سختتر از آن این بود که کسی بخواهد بر اساس آنها معاملهای انجام دهد. در واقع او در راس اعداد و ارقام از عرفان کمک میگرفت!
به طور مشابه، در حالی که به نظر میرسد خطوط گان (Gann’s lines) از نظر تئوری مفید و کارآمد هستند، به دلیل حساسیت بالایی که نسبت به خطا دارند، عملی بودنشان جای سوال دارد. چنین ادعا میشود که هر دوی این تحلیلگران تکنیکال از طریق معامله بر اساس نظریههای خود ثروت فراوانی به دست آوردهاند، اما در خصوص لیورمور هیچ مدرک محکمی وجود ندارد که از این ادعا حمایت کند. آنچه مسلم است این که هیچکدام از این دو نفر، املاک و ثروتهای هنگفتی را بعد از مرگشان به جا نگذاشتهاند!
جمعبندی
داو، همیلتون، رئا، گولد و مگی در مسیر اصلی تحلیل تکنیکال سهام بورس قرار دارند. هرکدام در تئوری و در عمل گامی رو به جلو برداشتهاند. البته در این میان چندین مسیر فرعی منشعب هم وجود دارد؛ مسیرهای منحرفکنندهی جذابی که در پیشبرد محور اصلی نقشی نداشتند. هر بار که تحلیلگران تکنیکال یا بنیادی در مورد نقاط ورود به سهام یا خروج از آن صحبت میکنند، به این افراد و فنونی که پایه و اساس این شیوهی تحلیل است ادای احترام میکنند.