نظریه مقداری پول یا QTM چیست و چگونه محاسبه میشود؟
علم اقتصاد پر از نظریههایی است که ممکن است برخی مکاتب از آنها پشتیبانی کنند و برخی دیگر به آنها نقدهایی وارد کنند. یکی از نظریهها، نظریه مقداری پول (Quantity Theory of Money) است که به اختصار به آن QTM میگویند. نظریه مقداری پول از آن دست مباحثی است که اقتصاددانان مختلفی در خصوص آن ایدهپردازی کردهاند و نظرات خود را در این باب شرح دادهاند. به شکلی خلاصه و کلی، این نظریه بیان میکند که تغییرات قیمت با تغییرات عرضه پول رابطهای مستقیم دارد. در این آموزش از توان تحلیل به این میپردازیم که نظریه مقداری پول دقیقا چیست و در کدام مکاتب اقتصادی به آن اشاره شده است.
فهرست مطالب با دسترسی سریع
- مقدمهای بر نظریه مقداری پول
- نظریه مقداری پول از دیدگاه مکاتب فکری
- نظریه مقداری پول از نظرگاه پول گرایی یا مانیتاریسم
- نظریه مقداری پول از نظرگاه ما قبل کلاسیک ها
- نظریه مقداری پول از نظرگاه کلاسیک ها
- نظریه مقداری پول از نظرگاه ریکاردو
- نظریه مقداری پول از نظرگاه جان استوارت میل
- نظریه مقداری پول از نظرگاه فیشر
- نظریه مقداری پول از نظرگاه فریدمن
- نظریه مقداری پول از نظرگاه مکتب کینز
- نظریه مقداری پول از نظرگاه کنوت ویکسل و مکتب اتریش
- نگاهی به QTM در ایران
- جمعبندی آرای مکاتب مختلف اقتصادی پیرامون نظریه مقداری پول
- سوالات متداول با پاسخهای کوتاه
مقدمهای بر نظریه مقداری پول
در علم اقتصاد شاخهای وجود دارد به نام اقتصاد پولی. در این شاخه تمام نظریههای مختلفی که در مورد پول وجود دارد، مطرح میشود. نظریه مقداری پول یا QTM یکی از این نظریههاست که مشخص میکند سطوح قیمت کالا و خدمات به عرضه پول در اقتصاد مربوط است. قدمت این نظریه به سالهای بسیار دور یعنی ۱۵۱۷ میلادی برمیگردد. جایی که نیکولاس کوپرنیک لهستانی نخستین بار به آن اشاره کرد. در قرن ۱۶ کشورهای اروپایی طلا و نقره را از آمریکا وارد کردند و وقتی آنها را به صورت سکه در آوردند با افزایش قیمت مواجه شدند. در این زمان بود که هنری تورنتون که یک اقتصاددان بود این فرضیه را مطرح کرد که وقتی پول زیاد باشد، تورم نیز زیاد میشود. بعدها نیز اقتصاددانانی نظیر میلتون فریدمن و آنا شوارتز با انتشار کتابی با عنوان «تاریخ پولی ایالات متحده ۱۹۶۰-۱۸۶۷» این نظریه را رواج دادند.
این نظریه همانطور که بیان شد، به نحوه مشخص کردن سطوح قیمتی در یک اقتصاد میپردازد. مطابق این ایده، حجم پول است که میتواند سطح قیمتها را مشخص کند. زمانی که همهی شرایط ثابت بماند ولی حجم پول موجود در یک اقتصاد دوبرابر شود، سطوح قیمت نیز به تبعیت از این اتفاق، افزایشی دوبرابری خواهند داشت. وقتی این اتفاق میافتد، باید افزایش سطح تورم را هم پذیرفت.
عرضه و تقاضای کالا بر عرضه و تقاضای پول نیز اثر میگذارند. هر چه عرضه پول بیشتر شود، ارزش نهایی آن کم میشود. در نتیجه به منظور متعادل شدن شرایط، قیمت کالاها و خدمات زیاد میشود تا این کاهش ارزش جبران شود؛ مسئلهای که در نهایت پای تورم را به اقتصاد باز میکند. پس مشخص است که برای دسترسی به ثبات اقتصادی باید عرضه پول را کنترل کرد. کمیت و مقدار پول در مکتب پولگرایی نقشی محوری را ایفا میکند. چنانچه پول بیشتری در اقتصاد در گردش باشد، قیمتها بیشتر تمایل به صعود دارند. در حالی که اگر میزان پول کمتر بود، قیمتها نیز چندان افزایش نمییافتند.
نظریه QTM بیان میکند که مقدار پول تنها میتواند روی سطح عمومی قیمتها موثر باشد. یعنی کاری به سطوح درآمد و تولید ندارد. در این نظریه سرعت گردش پول ثابت در نظر گرفته شده است. در شرایطی که نرخ بهره کم است و مالیات رو به کاهش است، مردم یک جامعه کمتر نسبت به تغییرات قیمت حساسیت نشان میدهند. به همین ترتیب تمایل به مصرف در آنها بیشتر میشود. در فاصلهی میان دههی ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، نظریه مقداری پول در پی رواج پولگرایی اهمیت بیشتری پیدا کرد.
فرمول محاسبه QTM
اگر بدانیم فرمول محاسبه نظریه مقداری پول چیست، شاید بهتر بتوانیم این نظریه را درک کنیم. نخستین بار دیوید ریکاردوی اقتصاددان بود که این نظریه را در قالب فرمول M=PY مطرح کرد. M همان حجم پول، P سطح عمومی قیمتها و Y حجم معاملات یا تولید است. بعد از آن نوبت به جان استوارت میل رسید. او سرعت گردش پول را نیز به این رابطه اضافه کرد و آن را به صورت MV= PY در آورد.
اما در این بخش برای محاسبه QTM، از معادله فیشر استفاده میکنیم که ایروینگ فیشر، اقتصاددان آمریکایی آن را مطرح کرده است. او در رابطهی بالا شبه پول را نیز دخیل کرد و در نهایت فرمول زیر را به دست آورد:
M×V = P×T
که در آن متغیرها به شرح زیر هستند:
- M: عرضه پول
- V: سرعت گردش پول (تعداد دفعاتی که پول دستبهدست میشود)
- P: سطح متوسط قیمتها
- T: حجم تراکنشهای کالا و خدمات در اقتصاد
در این فرمول سرعت گردش پول و حجم تراکنشها نسبت به عرضه پول در کوتاهمدت ثابت در نظر گرفته میشود. به گونهای که هر تغییری در عرضه پول بر سطح قیمت تاثیر میگذارد. این نشان میدهد که با افزایش عرضه پول، سطح متوسط قیمت هم افزایش پیدا میکند. البته این مسئله بر فعالیت واقعی اقتصادی تاثیر چندانی نخواهد داشت.
در برخی از نسخههای مختلف نظریه مقداری پول، تورم و کاهش آن با افزایش یا کاهش عرضه پول ارتباط دارد. هرچند این مسائل هنوز به صورت تجربی ثابت نشده است و بیشتر اقتصاددانان با آن موافق نیستند. در یک نسخه از این نظریه که تفاوتی جزئی با سایر نسخهها دارد، دو نکتهی زیر مشاهده میشود:
- پول جدید زمانی که در اقتصاد در گردش باشد به ایجاد تورم دامن میزند.
- تورم فاکتوری مطلق نیست و به صورت نسبی اندازهگیری میشود.
نظریه مقداری پول از دیدگاه مکاتب فکری
مکاتب فراوانی در دنیای اقتصاد وجود دارند که ممکن است هر یک در خصوص نظریههای اقتصادی مختلف رویکرد و عقیدهای متفاوت داشته باشند. نظریه مقداری پول نیز مسئلهای است که در دیدگاه اقتصاددانان مکاتب مختلف اقتصادی با واکنشها و رویکردهای مختلفی مواجه شده است. معمولا این نظریهها را در سه دستهی نظریه مقداری پول از دیدگاه کلاسیکها، قبل و بعد از آن تقسیمبندی میکنند. بررسی این دیدگاهها به ما کمک میکند شناخت بیشتری از جایگاه نظریه QTM در این بسترها داشته باشیم و آن را از منظرهای مختلف بررسی کنیم.
در این میان اقتصاددانان مکتب کینز اصول نظریه مقداری پول را در بوته انتقاد میگذارند. آنها معتقدند برای رشد اقتصادی باید از سیاستهای اقتصادی موثر بر عرضه پول کمک گرفت. انتقاد اصلی آنها به فرمولی است که در آن سرعت گردش پول پایدار در نظر گرفته میشود. کینزیها معتقدند در کوتاهمدت پدیدهی چسبندگی قیمتها رخ میدهد و از این رو نمیتوان رابطهی مستقیمی میان عرضه پول و سطح عمومی قیمتها دید. در سمت مقابل فریدمن با نظریات کینز مخالف بود و طرفدار نظریه QTM. در ادامه هر یک از این موارد را بررسی میکنیم.
نظریه مقداری پول از نظرگاه پول گرایی یا مانیتاریسم
مطابق اصول نظریه پولگرایی، وقتی عرضه پول به سرعت افزایش پیدا کند، تورم نیز به دنبال آن رشد میکند. اما چرا چنین اتفاقی میافتد؟ وقتی رشد پول به اندازهای زیاد میشود که تولید اقتصادی نمیتواند با آن هماهنگ شود و از آن عقب میماند، پول زیادی در دسترس خواهد بود اما تولید کالاها و خدمات به نسبت این مسئله کم میشود. همین امر زمینه را برای افزایش تورم فراهم میکند.
از همین نکته میتوان توجه گرفت که اگر بتوان میان عرضه پول و تولید اقتصادی هماهنگی برقرار کرد، دیگر جای نگرانی از رشد تورم وجود ندارد. پولگرایان بر همین اساس معتقدند باید جلوی عرضه بیش از حد پول را گرفت. یعنی رشد پول باید کمتر از رشد تولید باشد.
درست است که در این مکتب، اقتصاددانان در پی راهحلهایی هستند که به افزایش سطح تولید کمک میکند اما برخی دیگر نیز معتقدند افزایش عرضه پول میتواند به عنوان یک محرک اقتصادی کوتاهمدت مفید واقع شود. پولگرایان موافق آن نیستند که دولت با کمک هزینهها و سطوح مالیات در پی تعدیل سیاستهای اقتصادی باشند. بلکه بهتر میدانند سیاستهای غیرتورمی همچون کاهش تدریجی عرضه پول و کاهش نقدینگی در اقتصاد موردتوجه قرار گیرد تا از این طریق مسیر به سمت اشتغال کامل هموار شود.
پولگرایی را با مکتب اقتصاد شیکاگو و میلتون فریدمن مرتبط میدانند. این مکتب طرفدار مدل فیشر است اما برخی تغییرات را در آن اعمال کرده است. مثلا V را میتوان ثابت در نظر نگرفت. اما باید به اندازهای باشد که بتوان آن را با توجه شرایط چرخه تجاری پیشبینی کرد. به گونهای که سیاستگذاران بتوانند با آن سازگار شوند و نظریهپردازان بتوانند آن را نادیده بگیرند.
نظریه مقداری پول از نظرگاه ما قبل کلاسیک ها
پیش از پیدایش مکتب کلاسیک برخی از اقتصاددانان در مورد QTM نظراتی داشتند. به طور کلی در آن دوران دو دیدگاه اصلی وجود داشت. نخست این که پول میتواند تجارت را تحریک کند و دیگر این که پول عاملی است که میتواند حجم تولید و اشتغال را نیز دستخوش تغییر کند.
در این میان یکی از اقتصاددانان به نام ویلیام پتی معتقد است پول حتی در حجمی اندک میتواند معاملات فراوانی را رقم بزند البته در صورتی که از سرعت گردش خوبی برخوردار باشد. جان لاک نیز تجارت داخلی را در گروی حجم پول میداند. یعنی با پول بیشتر میتوان نیروی کار بیشتری را در فرایند تولید و اشتغال به کار گرفت.
دیوید هیوم هم بر این باور است که گردش پول در صورت سرمایهگذاری و پسانداز میتواند موجب متعادل شدن اقتصاد شود. او افزایش قیمتها را با افزایش حجم پول مرتبط میداند. همچنین ریچارد کانتیون نیز از رابطهی میان حجم پول و تغییر قیمتها صحبت میکند. او معتقد است که حجم پول با توجه به اثری که روی میزان هزینههای جامعه دارد، میتواند بر سطح قیمتها اثر بگذارد.
نظریه مقداری پول از نظرگاه کلاسیک ها
اما کلاسیکها در بیان نظریات خود به قانون سی (SAY) توجه داشتند. این قانون که فردی به نام ژان باتیست سی آن را مطرح کرد، از ارتباط برابر میان تقاضای کل و عرضه کل حرف میزند و این دو عامل را همیشه با هم مساوی میداند. یعنی عرضه خود میتواند تقاضا را به وجود بیاورد. به بیان دیگر، توانایی خرید محصول یا خدمات، به توانایی تولید یا ارائهی آن محصول یا خدمات و ایجاد درآمد و سود بستگی دارد. همین مسئله بود که باعث میشد کلاسیکها از تعادل میان این دو عامل حرف بزنند. در همین خصوص، نظریات ریکاردو، جان استوارت میل و فیشر را با هم بررسی میکنیم.
نظریه مقداری پول از نظرگاه ریکاردو
پیشتر اشاره کردیم که نظریه مقداری پول توسط اشخاص مختلفی فرمولبندی شد. اما نخستین فردی که دست به این کار زد ریکاردو بود. او مطابق تعاریف معمولی که اکنون از پول میدانیم، پول را وسیلهای برای مبادله و برآورد ارزش خدمات و کالاها معرفی کرد. مهمترین نظر او این بود که پول بر فعالیتهای اقتصادی اثری ندارد. همانطور که فرمول ریکاردو یعنی M=PY نشان میدهد، هزینههای واقعی در مرحلهی تولید میتواند ارزش مبادله را مشخص کند. ریکاردو با بیان این فرمول از همراهی تولید و اشتغال کامل حرف میزند. پس وقتی حجم مبادلات ثابت باشد، با تغییر حجم پول قیمتها تغییر میکنند. بر این اساس پول عاملی خنثی است که نمیتواند روی حجم مبادلات و تولید اثر بگذارد.
نظریه مقداری پول از نظرگاه جان استوارت میل
جان استوارت میل نظریات ریکاردو را مطالعه کرد و یک فاکتور دیگر به نام سرعت گردش پول به آن افزود. همین مسئله باعث ایجاد فرمول MV=PT شد. میل هم حرف ریکاردو را قبول داشت که حجم تراکنشها در سطح اشتغال کامل، یک فاکتور ثابت است. میل معتقد بود با تغییر سرعت گردش پول سطح عمومی قیمتها میتوانند که دستخوش تغییر شوند. عاملی که ریکاردو آن را در نظر نگرفته بود.
با فرض نزدیک بودن به سطح اشتغال کامل، میتوان تولید و سرعت گردش پول را ثابت در نظر گرفت. پس افزایش حجم پول افزایش قیمتها را در پی خواهد داشت. در نتیجه MV را برابر با تقاضای کل و PT را مساوی با عرضه کل در نظر میگیریم و میبینیم که این دو عامل، دو کفهی یک ترازو هستند که همزمان با هم تغییر میکنند. اما V و T را ثابت در نظر گرفتیم. پس هر تغییری در مقدار M روی P اثر میگذارد. اگر M را هم ثابت در نظر بگیریم، با تغییر V و T میتوان دریافت که سطح قیمتها نیز متناسب با این تغییرات، دستخوش تغییر میشود.
نظریه مقداری پول از نظرگاه فیشر
سری هم به ایروینگ فیشر میزنیم تا ببینیم دیدگاه او در خصوص نظریه مقداری پول چیست. پیشتر فرمول فیشر را بیان کردیم و اکنون تقریبا میتوانیم درک کنیم فیشر در این خصوص چه عقیدهای دارد. البته فرمول فیشر به این صورت هم نوشته میشود:
MV=PT+’M’V
در این شکل از فرمول M’ برابر با سپردههای دیداری و ‘V سرعت گردش سپردههای دیداری است.
فیشر سرعت گردش پول چه از نوع کاغذی و مسکوک و چه از نوع سپردههای دیداری را ثابت در نظر میگیرد. چرا که معتقد است این فاکتور در کوتاهمدت ثابت است. از سوی دیگر به دلیل فرض رسیدن به اشتغال کامل و عدم امکان تولید و تراکنش بیشتر، میزان تراکنشها نیز ثابت است. حجم پول اعتباری در گردش نیز به حجم مسکوکات و اسکناس مربوط است. پس با افزایش حجم پول، قیمتها نیز افزایش پیدا میکند.
نظریه مقداری پول از نظرگاه فریدمن
میلتون فریدمن یکی دیگر از بزرگترین و معروفترین اقتصاددانان پس از دوران کلاسیک است که در مورد نظریه مقداری پول ایدههایی دارد. او توانست در کتابی که در سال ۱۹۵۶ آن را به چاپ رساند، QTM را دوباره بر سر زبانها بیندازد. میلتون معتقد است این نظریه، نظریه تقاضا برای پول است نه برای مشخص کردن سطح تولید یا درآمد.
بر این اساس فریدمن تابعی با عنوان تابع تقاضای پول معرفی میکند. او پول را همچون دارایی در نظر میگیرد که برای آن تقاضا وجود دارد. در تابع فریدمن، سرعت گردش پول خود به نرخ بازده سایر داراییهای مالی، نرخ تورم پیشبینیشده، ترکیب ثروت فرد، درآمد واقعی و مسائلی دیگر بستگی دارد.
ویژگی بارز فریدمن این است که به سیاستهای پولی اهمیت زیادی میدهد. او میگوید تغییرات تولید واقعی معیاری برای حجم پول هستند. او تقاضای پول را در گروی این سه عامل میداند:
- ترکیب ثروت نگهداریشده
- قیمت نسبی انواع ثروت
- سلایق و اولویتهای صاحبان دارایی
کینز سیاستهای پولی را ناکارآمد میداند. فریدمن با او مخالف است و پول را بدون واسطه اثرگذار میپندارد. سطح اشتغال و ظرفیت تولیدی بیکار در یک اقتصاد مشخص میکنند که آیا با افزایش حجم پول قیمتها هم افزایش پیدا میکند یا خیر. به هر طریق با افزایش تقاضا، درآمدهای پولی افزایش پیدا میکنند. فریدمن میگوید سیاستهای مالی فقط اگر با تغییرات در حجم پول همراه باشند، موثر هستند و در غیر این صورت نمیتوان چنین مسئلهای را استنتاج کرد.
نظریه مقداری پول از نظرگاه مکتب کینز
در این قسمت میخواهیم ببینیم دیدگاه و عقاید کینزیها در مورد نظریه مقداری پول چیست. بسیاری از اقتصاددانان حامی این مکتب، نظریه QTM را از پایه و اساس نقد میکنند. آنها میگویند برای رسیدن به رشد اقتصادی باید سیاستهایی را در جامعه پیاده کرد که بر عرضه پول اثر میگذارند.
کینز رابطهی مستقیم میان دو متغیر M و P را رد میکند چرا که بر این عقیده است که این مسئله نقش نرخ بهره را نادیده میگیرد. کینز روند گردش پول را پیچیده میدانست و معتقد بود قیمتهای فردی در بازارهای خاص به شکل متفاوتی در سازگاری با تغییرات عرضه پول واکنش نشان میدهند. به عقیدهی کینز سیاستهای تورمی تحریک تقاضای کل و تولید کوتاهمدت را در پی دارد که میتوان به کمک آن به اشتغال کامل دست پیدا کرد.
در اقتصاد کینزی نقش دولت و سیاستهای آن از طریق مداخلههای اقتصادی اهمیت دارد. چرا که این کار موجب اثرگذاری بر سطح تقاضای کل و بهینه شدن عملکرد اقتصادی میشود. این مسئله را جان مینارد کینز در سال ۱۹۳۰ و در بیان علل وقوع رکود بزرگ بیان کرد. در آن شرایط کینز طرفدار واکنش دولت به رکود جهانی بود. با افزایش هزینههای دولت و کاهش مالیات، تقاضا تحریک میشد و اقتصاد جهانی میتوانست نفس راحتی از دست رکود بکشد.
درست در همان زمان بود که کینز روی نظریه مقداری پول دست گذاشت و آن را به چالش کشید. او معتقد بود وقتی عرضه پول زیاد میشود، سرعت گردش پول به نسبت آن کم میشود. در نتیجهی این امر درآمد واقعی زیاد میشود. پس از آن بود که برخی اقتصاددانان توانستند استدلال کینز را در مواجهه با نظریه QTM اثبات کنند.
نظریه مقداری پول از نظرگاه کنوت ویکسل و مکتب اتریش
اما نظریه مقداری پول فیشر بیش از همه، از جناب اقتصاددان سوئدی یعنی کنوت ویکسل (Knut Wicksell) مورد نقد و چالش قرار گرفت. نظریه فیشر بیشتر در آمریکا و بریتانیا سر زبانها بود ولی آرای ویکسل در اروپا رواج داشت. ویکسل در کنار اقتصاددانان مکتب اتریش نظیر لودویگ فون میزس (Ludwig von Mises) و جوزف شومپیتر (Joseph Schumpeter) بر سر افزایش قیمتها در پی افزایش مقدار پول با هم اتفاق نظر دارند.
آنها بر این عقیدهاند که اگر از طریق سیستمهای بانکی عرضه پول به شکلی مصنوعی تحریک شود، شاهد انحراف قیمتها خواهیم بود. این امر منجر به تغییر نابرابر ثروت واقعی و به طور بالقوه موجب پدیدار شدن چرخههای تجاری میشود.
نگاهی به QTM در ایران
بد نیست نگاهی هم به نظریه مقداری پول در ایران بیندازیم. در کشور ما این مسئله از آنجایی اهمیت پیدا میکند که تورم مدتهاست با ما همراه است و روزبهروز بیشتر بر زندگیهامان سایه میاندازد. در کشورمان با توجه به مفروضات و فرمولهای QTM، آزمونهایی انجام شده است تا از رابطهی میان تورم و نقدینگی آگاهی حاصل شود.
بر این اساس، محققان دریافتهاند که احتمالا میان این دو متغیر رابطهای خطی وجود دارد. به بیان دیگر دو مقولهی تورم و رشد پول با هم همگرایی داشتهاند. نتایج یکی از این پژوهشها نشان میدهد که در بلندمدت افزایش یک درصدی رشد پول، موجب رشد ۹ درصدی تورم شده است. پس میتوان دریافت در کشور ما، تورم در دستهی پدیدههای پولی قرار میگیرد. هرچند پژوهشی دیگر این مسئله را رد میکند و خط بطلانی بر آن میکشد، اما بیشتر پژوهشها رابطهی میان حجم نقدینگی و تورم را تایید میکنند.
پدیدههای پولی ممکن است در برهههای مختلف، به طرق مختلف تفسیر شوند. چرا که عوامل بسیار زیادی در آن دخیل هستند و نمیتوان با منطق صفر و یکی به آنها نگاه کرد.
جمعبندی آرای مکاتب مختلف اقتصادی پیرامون نظریه مقداری پول
- کلاسیکها معتقدند پول در بخش واقعی اقتصاد اثری خنثی دارد و به تنهایی نمیتواند فعالیتهای اقتصادی را تحریک کند. افزایش حجم پول موجب کاهش ارزش پول میشود و برعکس. به این ترتیب سطح عمومی قیمتها نیز متناسب با کاهش یا افزایش حجم پول کم و زیاد میشود.
- دیوید ریکاردو معتقد است در سطح اشتغال کامل، حجم پول نمیتواند تعادل اقتصاد را بر هم بزند. در چنین شرایطی قیمتها با توجه به هزینههای واقعی تولید تعیین میشوند و نه عوامل دیگر.
- جان استوارت میل نیز سرعت گردش پول را متاثر از عواملی نظیر عادات اجتماعی مردم و مرحله توسعه اقتصادی کشور میداند.
- اعتقاد فیشر بر این است که سرعت گردش پول و حجم کل معاملات، تعیینکنندهی حجم کالاهای تولیدی و درآمد ملی در بخش واقعی اقتصاد است. به بیان دیگر این دو عامل به حجم پول در بخش مالی اقتصاد یا بازار مالی ارتباطی ندارند. او سرعت گردش پول را در گروی عواملی نظیر عادات مردم، فناوریهای مبادلاتی، میزان تراکم جمعیت، دسترسی به ابزارهای لازم برای انتقال پول، توسعه بازار پول یا سیستم بانکی و درآمد واقعی مردم جامعه میداند.
- کینز تقاضای کل برآمده از تولید و عرضه کل را برابر نمیداند و نظریه مقداری پول را رد میکند. او معتقد است تغییر در حجم پول، بیشتر موجب میشود حجم تولیدی تغییر کند و نه سطح عمومی قیمتها.
- فریدمن از تابع تقاضای پول صحبت به میان میآورد که یک تابع ثابت و پایدار است. او اثر تغییرات در عرضه پول را در سطح فعالیتهای بخش واقعی اقتصاد جامعه تایید میکند. از دید او اگر بخواهیم در بلندمدت قیمتها را تثبیت کنیم، دولت باید عرضه پول را کنترل کند. همچنین پیشبینی رابطه میان پول و میزان فعالیتهای اقتصادی در کوتاهمدت قابل پیشبینی نیست. از این رو نمیتوان با سیاستهای پولی نیروهایی را که در کوتاهمدت باعث بیثباتی اقتصادی شدهاند از بین برد.
سوالات متداول با پاسخهای کوتاه
به سادگی میتوان گفت نظریه مقداری پول Quantity Theory of Money یا QTM بیان میکند هر چه حجم پول در یک اقتصاد بیشتر باشد، قیمتها تمایل بیشتری به رشد و افزایش پیدا میکنند.
فرمولهای مختلفی برای این نظریه تعریف شدهاند. اما شاید مهمترین آن فرمول فیشر است که اقتصاددانان بعد از او نیز با استفاده از همین فرمول، تغییراتی ایجاد کردهاند و نظریههای خود را در این قالب پردازش کردهاند. این فرمول به این شکل است:
M×V = P×T که در آن M عرضه پول، V سرعت گردش پول، P سطح عمومی قیمتها و T تراکنشها و مبادلات است. البته در برخی موارد به جای T از متغیر Y استفاده میشود که نشانگر تولید یا درآمد ملی واقعی است.
پول گرایان و در صدر آن میلتون فریدمن از جمله افرادی هستند که با اصول و مبانی نظریه مقداری پول موافق هستند.
اسم مخالفان نظریه QTM با کینز و طرفداران این مکتب گره خورده است. مهمترین دلیل مخالفت آنها مفروضاتی است که در فرمول این نظریه لحاظ شده است و از دید کینزیها نمیتواند درست باشد.